رمان هویت مخفی پارت⅖
های گایز بدو بیا ادامه
اون کاگامی بود
کاگامی: این نهایت عشق❤️💔 من به آدرین بود برات دارم
از زبون من: مرینتو آدرین بعد از خوردن اون بستی حسابی خوشال شدن و بعد رفتن شهر بازی👩❤️👨 نزدیک بازی کردن و بعد آدرین برگشت خونه
گابریل: کجا بودی آدرین الان باید خواب 💤باشی
ادرین: به تو هیچ ربطی ندا😑ره
گابریل:این چیه با پدرت اینجوری حرف میزنی
ادرین: یع عرمه از دستت کلافه شدم ایش هی بهم میگی اون کارو بکن اون کارو نکن بخواب بیدار شو بخور نخور
خسته شدم
گابریل: هرچی بخوای ولی وسایلت رو جمع کن برو از خونم بیرون
ادرین:بلاخره به آزادی خودم رسیدم یهو هو
از زبون من: آدرین وسایلش رو جمع کرد و پول از خونه برداشت و رفت خونه مرینت
ادرین: تق تق
صابین: چی شده آدرین این وقت شب چیکار میکنی
ادرین:با پدرم دعوام شد و پرتم کرد بیرون
صابین : اوکی بیا اینجا بخواب فردا صبح همچی رو درست میکنیم
ادرین:من دیگه نمیخواهم برگردم به اون خونه
من:صبح که شد آدرین و مرینت رفتن بیرون صبحونه بخورن صبحونه شد که شد زهر مار😅یهو کاگامی اومد مرینت رو گرفت
کاگامی:مرینت از آدرین جدا شو
مرینت:چرا
کاگامی : چون عاشق آدرین منم نه تو و گابریل منو برای. عروس شدن با پسرش اعلام کرده
مرینت: باشه منم باور کردم🤭
ادرین: من با تو ازدواج نمیکنم کاگامی من ترو دوست دارم
کاگامی: چرا اون وقت وقتی که پدرت منو برای تو علام کرده
ادرین: باشه خواهیم دید به چه کسی میرسم
من: مرینت با اندوه برگشت خونه آدرین به کاگامی گفت آخ از دست تو که همش بین منو مرینت جدایی میندازی
مرینت: آدرین دیگه دنبالم نیا من دیگه دوست ندارم
من:آدرین تا این حرف روشنید یه چک خوابوند صورت کاگامی مرینت برگشت پیش آلیا معجزه گر رو ازش گرفت در همین لحظه یه شرور دید آدرین هم این کارو کرد
خوب دیگه بصه بای بای تا پارت بعد
شرط : ۱۰کامنت- ۱۰ لایک