مغزی پر از فکر و خیال (پارت ۲)

다삼🧚‍♀️ 다삼🧚‍♀️ 다삼🧚‍♀️ · 1402/10/01 19:00 · خواندن 3 دقیقه

دهن منو جرر دادید تا پارت حدید رو بدم

از زبان مرینت

من: کی آخه جمعه کنسرت میده که ما بدیم

 کلارا: منم همینو میگم از کارگردان پرسیدم میگه بخاطر اینکه مردم بیکارن و بخاطر اینکه حوصلشون سر نره میان من: ولش کن کارگردان دیونه هست 

کارگردان:چیزی گفتی 

یکدفعه برگشتم و گفتم: به تو چه یعنی آره نه یعنی نه چیزی نگفتم 

کارگردان: آها برید روی صحنه نوبت شماست 

شایلین: باشه

از زبان ادرین 

حالا وقتشه که نقشمو عملی کنم 

من: نینو بمب رو گذاشتی 

نینو: بله

 من: خب دیگه بهتره بریم کنسرتش آماده شدیم و رفتیم وقتی رسیدیم تازه میخواستن شروع کنن روی صندلی اول نشستم و شروع کردن به اجرا کردن ولی من فقط نگاهم رو حرکات و زیبایی صورت اون دختر مو ابیه بود صدای خیلی هات و قشنگی داشت وایی یادم رفت الان هاست که بمب منفجر بشه ولی من به کار کنام گفتم که برق اونجارو قط کنن تا بتونم اون دختر مو ابی رو بدوزدم یهو برق همه جا قط شد منم رفتم روی صحنه رو نگاه کردم مو های ابیه ابریشمی اون دختر رو دیدم و رفتم سمتش و دستم رو گذاشتن رو دهنش و بردمش بیرون دستم رو از دهنش برداشتم میخواست جیغ بزنه ولی من سریع دستمالم رو در آوردم و گرفتم رو بینی کیوتش( بچم زده به سیم آخر +__+) و بیهوش شد منم سوار ماشینم کردم و بردمش به ویلا خودم 

از زبان شایلین

توی اجرا بودیم که یهو برق همه جا قط شد با زور کلارا رو پیدا کردن و گفتم روی صحنه دنبال جلینیا بگرده همو پیدا کردیم ولی مری رو پیدا نکردم

کلارا: شاید مری رفته به کارگردان بگه 

من: پس چرا اونقدر دیر کرده بیا خودمون بریم پیش کارگردان

جلینیا: خیلی خب بریم

همه رفتیم پیش کارگردان و بهش گفتیم اونم گفت یکاری می کنم ما هم همون جا تو اون اتاق کارگردان موندیم که یکدفعه سالن با صدای بدی منفجر شد بدو بدو رفتیم که دیدم تمام جا آتیش گرفته که یهو شایلین جیغ زد حق داشت

چند دقیقه بعد از زبان جلینیا 

زنگ زدین به آتش فشان و پلیس اورژانس اومدن پلیس هم شروع کرد به تحقیق کردن و پلیس اومد کنار ریئس وایجی

گفت: ما هم کاری کردیم هیچ سر نخی پیدا نکردم پس قطعا کار یکی از شماها بوده

کارگردان: شما اشتباه میگید لطفا دوباره بگردید 

پلیس: متاسفانه ما سعی خودمونو کردیم

که یکی از دست یار های پلیس اومد و 

گفت: ریئس ما یه بمبی پیدا کردیم که هیچ جایه دنیا پیدا نمیشه بفرما این بمبه

پلیس یکم دور و ورش رو نگاه کرد و

گفت: درسته این بمب مخصوص یکی از معروف ترین و خطرناک ترین خلافکار ها هست و بعد رفتش 

که یهو شایلین زد زیر گریه

من: چته

شایلین: مر..ری هق هق مرینتتتتتت (مرینت)

کلارا: درسته مرینت اون....اون مرد

و همه زدیم زیر گریه ولی نِسب مردم بخاطر تاریکی رفته بودن بیرون زیاد آدم نمرده بود ولی مرینتتتت هق هق 

 

خب دیگه بسه بای بای