Forbidden love p36

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/09/29 12:34 · خواندن 4 دقیقه

.....

M:یه تاج الماسی گرون قیمت که فیلیکس خریده بود رد روی سرم گذاشتم و به خودم داخل آینه نگاه کردم واقعا قشنگ شده بودم دقیقا مثل ملکه ها شده بود داخل افکارم غرق بودم که یکدفعه آرایشگر بهم گفت که فیلیکس اومده به سمت در رفتم و آرایشگر در رو باز کرد که فیلیکس رو دیدم واقعا جذاب شده بور کت و شلوار مشکی پوشیده بود زیر کتش هم یه بلوز مردونه سفید پوشیده بود و چند تا از دکمه هاش رو باز گذاشته بود بهم یه لبخند زد و آرایشگرم به همراه دست یاراش و مشتری هایی که داخل آرایشگاه بودن دست زدن و فیلیکس دستم رو گرفت و از آرایشگاه خارج شدیم و از طریق آسانسور چند طبقه پایین اومدیم و وقتی که از آسانسور خارج شدیم فیلیکس دوباره دستم رو گرفت و بهم کمک کرد تا از پله ها بیام پایین وقتی که از پله ها پایین اومدم یه لیموزین مشکی رو دیدم که با گل های قرمز تزئین شده بود واقعا زیبا بود راننده در رو برامون باز کرد و به کمک فیلیکس سوار لیموزین شدم و بعد از من فیلیکس سوار لیموزین شد و راننده در رو بست و فیلیکس به راننده گفت تا حرکت کنه راننده سریع لیموزین رو روشن کرد و به سمت باغ حرکت کرد فیلیکس دستم رو گرفته بود که یکدفعه گفت.....

از زبون فیلیکس =F

F:امروز روز عروسیم با مرینته برای همین به آرایشگاه رفتم و آماده شدم و لباس هام رو هم پوشیدم خیلی جذاب شده بود از پدر لیام خواسته بودم تا بهم یه لیموزین بده و تزئینش هم کنه به همراه یه راننده اون هم قبول کرد حدودا یک ربع از آماده شدنم گذشته بود که راننده با لیموزین مشکی جلوی در آرایشگاه اومد و منتظر من موند من هم بدون تلف کردن وقت به سمت لیموزین رفتم و سوارش شدم و به سمت آرایشگاه مرینت حرکت کردیم وقتی که رسیدیم به دنبال مرینت رفتم و وقتی که مرینت رو دیدم شکه شده بودم و لبخند زم اون واقعا قشنگ شده بود مثل یه ملکه شده بود همه برای من و مرینت دست زدن و منم دست مرینت رو گرفتم و به سمت آسانسور رفتیم و از طریق آسانسور چند طبقه پایین رفتیم وقتی که از آسانسور خارج شدیم به مرینت کمک کردم تا از پله ها پایین بیاد وقتی که مرینت لیموزین رو دید معلوم بود که شکه شده بود و از تزئین ماشین خوشش اومده بود راننده در لیموزین رو باز کرد و به مرینت کمک کردم تا سوار بشه بعدش هم خودم سوار شدم و راننده در لیموزین رو بست و به راننده گفتم تا حرکت کنه راننده هم سریع لیموزین رو روشن کرد و به سمت باغ حرکت کردیم دست مرینت رو گرفته بودم و بهش گفتم...

مکالمهMوF

F:واقعا قشنگ شدی عشقم

M:ممنونم تو هم خیلی جذاب شدی 

F(با لحنشیطانی):واقعا خوشحالم که قراره باهم عروسی کنیم تو چی توهم خوشحالی 

M(با ناراحتی):آ..‌آره منم خوشحالم 

F:فکر کنم تا الان عموم به همراه خاله ام و آدرین به باغ رسیده باشن

M(شکه شده):چ...چی مگه اون ها هم قراره بیان

F:خب آره هرچی باشه من پیش خانواده آگرست ها بزرگ شدم نمیشه که اون ها رو داخل جشن عروسیم دعوت نکنم درست نمیگم

M:د...در...درسته 

از زبون راوی:مرینت و فیلیکس داشتن صحبت میکردن که به‌باغ رسیدن راننده پیاده شد و در رو برای مرینت و فیلیکس باز کرد فیلیکس پیاده شد و به مرینت کمک کرد تا پیاده بشه وقتی که پیاده شدن فیلیکس دست مرینت رو میگیره و وارد باغ میشن همه مهمون ها بلند میشن و دست میزنن،صدای آهنگ زیاد میشه و فشفشه ها روشن میشن مرینت و فیلیکس به سمت صندلی هایی که عروس و داماد باید اونجا بشینن میرن و اونجا میشینن خدمتکار ها از مهمون ها پذیرایی میکنن و بعد از یک ربع عاقد میاد و آهنگ رو خاموش میکنن و مهمون ها ساکت میشن و عاقد تمام شرایط رو برای مرینت و فیلیکس میخونه و مرینت و فیلیکس شرایط رو قبول میکنن و بعد هم دیگه رو میبوسن و مهمون ها دست میزنن.....

 

 

 

 

 

.....

 

 

 

خب این پارت طولانی بود 

پارت بعدی=حمایت

اگر هر کسی مثل پارت قبلی هم لایک کنه و هم 5 تا کامنت بزاره زود به شرط میرسه 

شرط پارت بعدی 

66تا کامنت و 22تا لایک