The Love Story,P11
عام،دارم میرم مسافرت تا دو یا س روز دیگه شاید نیام گفتم ی پارت دیگه عم بدم،حلالم کنین شاید ط راه مردم
چیسین اراگی رو گرفت و ی مشت کتک بهش زد
+دراک،چئون دانگ و همکارش رو ببر بیمارستان اینجا رو بسپر ب من
×باشه ولی خراب کاری نکنیا
+حله
دراک رفت
چیسین همچنان داشت آراگی رو میزد
تا اینکه افتاد رو زمین
چیشد
ی موتور؟
دو نفر رو اون موتور بودن
آراگی هم سوارش شد و در رفت
+عمرا بزارم در بری حرومزادهههه
چیسین سوار موتور شد و خواست بره ک هیونگ چلوش رو گرفت
+برو کنار هیونگ!
÷میدونی انگار داره مث قضیه ی چئون دانگ میشه
توعم مثل برادر منی نمیزارم خواریِ قتل بهت نسبت داده بشه
تو اینجا بمون،من میرم
+ولی نمیتونم اون عوضی براد_
هیونگ چیسین رو زد و چیسین از موتور افتاد خودش سوار موتور شد و رفت
افراد واکورابا هم فرار کردن
فردا خبر رسید ک آراگی و همکاراش بازداشت شدن و باید اعدام بشن
روز اعدام اون س نفر اونا رو بردن پای چوبه ی دار تا اعدامشون کنن
اما قبل از اینکه آراگی بمیره ی نفر چاقوش رو ب سمت اون پرت کرد و اون مرد
پلیس ها دنبال اون ی نفر گشتن ولی هیچوقت موفق نشدن
تا اینکه ی روز فهمیدم کار چیسین بوده
درکش کردم و کاری بهش نداشتم
کسی ب جز من این قضیه رو نمیدونست
گاجونگ همینجوری دعوا می کرد و گروه های دیگه رو نابود می کرد و خودش بزرگتر می شد
یک سال بعد
امروز سالگرد ازدواجم با هیناست(راستش حوصله نداشتم احساسیش کنم واسه همین گفدم ی سال بعد🤡)
رفتم مقر گاجونگ
همه ی افراد رو جمع کردم
_من!تاکه چاکل!فرمانده ی دسته ی اول گاجونگ!در تاریخ یک آگوست ۲۰۰۹!از مقام خودم استعفا میدم!و ب زندگی عادیم عم بر میگردم!
همه شوکه شده بودن
چیسین براش سخت بود
ولی مجبورش کردم ک استعفام رو قبول کنه
_من!چونتا رو ب عنوان جانشین خودم انتخاب میکنم!
بعد از این که استعفا دادم برای هینا کادو خریدم و رفتم خونه
سه ماه بعد فهمیدم ک هینا حاملس
یک سال بعد
داخل خونه نشسته بودم و با اِریک(بچه ی ۳ ماهه ی تاکه)
بازی می کردم ک صدای زنگ خونه اومد
رفتم دمِ در
×درود فراوان بر شلمغز عزیز شنیدم بچه داری،مبارکه
باورم نمی شد
اون
اون یعنی چی اون دراک بود
پریدم بغلش
_دراککککککککک
×هوی هوی،بسه دیگه احساسیش نکن
هیونگم هست
÷صلام
_هیونگگگ
÷چطورییی کوچولووو
=مطمئن بودم ی روز اینجوری سر میرسه واس همین همیشه اینجا قدم میزدم
_ای جیییی
چخبر شدهههه چیسین کجاستتت چرا همه اومدین اینجاا
×راستش چیسین بعد رفتن تو ناراحت شد
الان دو ماه میشه ک گاجونگ رو منحلکرده و با هیچکدوم از دوستای قدیمیش ارتباط نداره
_کجا رفتی هیونگ
÷زنگ بزنم بقیه عم بیان
=اومدن
#صلام
_چونتااا
@صلام ب توان ²
_هاجیمههه
÷اون احمق،آولانتاس نیست؟
×کدوممم
÷همون ک سوار دوچرخس داره اهنگ میخونه
_پشمام،خود آولانتاسهه
آولانتاسسسسسسس
&ها؟کی منو صدا زد
_منمممم. تاکههههه
&تاکهههه پسرمممم(🤡🤡)
&چرا همه اینجاییننن
×پسرت از گاجونگ رفت و چیسین هم گاجونگ رو منحل کرد
&ها یعنی چیی
÷اونطور ک خبر رسیده اون ی گنگ جدید را انداخته ب اسم کیزاکانا
/درود،هیروکو را در جلسه ی خود راه می دهید؟
_هیروکوووو
÷همه هستن
×عالیه
خعله خب ظاهرا باید چیسینو آدم کنیم،حس میکنم اون حس آدم بودنشو کنار گذاشته و ب هیچکس رحم نمیکنه
÷درسته،کیزاکانا از افراد خلافکار و دزد زیادی تشکیل شده واقعا دلم میخواد بدونم چرا گاجونگ رو منحل کرد
=معلومه،این بخاطر تاکه بود
×درسته ،فقط بخاطر رفتن تاکه بود
@همه دوست داریم ک دوباره چیسین رو ببینیم
#و برای ی هدف مشترک ب اینجا اومدیم
×هدف ما کاپیتانای نسل اول گاجونگ اینه
= ما میخوایم تو،تاکه چاکل
÷رهبر نسل جدید گاجونگ باشی
&و اگر قبول نکنی
/ک.نت پارَس
_هومم،با توضیحاتتون،مجبورم دیگه،باشه،منن!تاکه چاکل نسل دوم گاجونگ رو ب معاونیِ چونتا تشکیل میدم
&میدونستم ی روز اینجوری میشهه بچههه
_آولانتاسیییی
÷چ رمانتیک
_هومم
ب سوی پس گرفتن چیسین!
÷هوی هوی هوی،پیاده شو با هم بریم،اول باید افراد زیادی رو جمع کنیم
×اونش با منه،همین الانم ۲۷۰ نفر داریم
_ها
=چیگفت
×۲۰۰ نفر از اونا افراد سابق گاجونگن و ۶۹ نفر از اونا دوستای من هستن
_پس هفتادمی کیه
[منم!
_شویو!
×اینم کادو تولد سال دیگت🤭
شویو برادر منه کی فکرشو می کرد جز افراد گاجونگ شه
٪ظاهرا هفتاد و یکمی رو یادتون رفته
÷جیسیننننن
٪یوح
_خعله خب،کجا رو ب عنوان مقر انتخاب کنیم
×من قبلا انتخاب کردم
÷همه کارارو ک ط کردی
_پس همه ی افراد رو جمع کنین
×باشه
چند دقیقه بعد
رفتیم تو مقری ک دراک آماده کرده بود
×همه جمع بشن!
افراد جمع شدن
_من!تاکه چاکل،رهبر نسل دوم گاجونگ هستم!
و قصد دارم ک کاپیتان ها رو انتخاب کنم
کاپیتان دسته ی اول تویی،دراک!
کاپیتان دسته ی دوم تویی،هیونگ!
کاپیتان دسته ی سوم تویی،آولانتاس!
کاپیتان دسته ی چهارم تویی،هاجیمه!
کاپیتان دسته ی پنجم تویی،هیرونو!
کاپیتان دسته ی ششم تویی،ای جی!
جیسین معاون دسته ی اوله،هانما معاون دسته ی دومه، گیا معاون دسته ی سومه،تئو معاون دسته ی پنجمه،شویو معاون دسته ی ششمه،معاون دسته ی چهارم مشخص نیست
کسی هست ک داوطلب باشه؟
=من!
_بیا جلو،اسمت چیه
=هاگانزو!
_خیله خب،کی میخواد با هاگانزو مبارزه کنه؟
×من!
_گیا؟باشه
شروع کنین
گیا برای حمله رفت جلو اما با ی لگد غافلگیر شد و روی زمین افتاد و نتونست پاشه،چند تا از بچه ها ب زود بلندشکردن
_عافرین، از الان معاون دسته ی چهارم هاگانزوعه
صلااام🤡درسته گفدم دو روز دو روز ول چون میخام برم مسافرت زود تر پارت دادم🤡اگ مزدم حلالم کنین🤡نکنینم ب ی ورم🤡خلاصه ک دگه سخنی ندارم🤡⁵⁰⁶⁹کاراکتر🤡گودهاعایی🤡