بازی عشق p¹¹
ممنون از منتظران رمان فعلآ با این عشق کنید ببینم تا اون یکی عشق رو بنویسم یا شید فردا دادم معلوم نیست حالا بی معطلی برید...
+منظورت رو نفهمیدم.
جونگ کوک با لبخند مرموزانه جلو رفت و به رونا نزدیک تر شد و دستش رو پایین برد و ضربه ای به باسن دختر زد.
رونا با تعجب به کار جونگ کوک نگاه کرد . و بعد از ضربه ی جونگ کوک که به باسنش زد موضوع رو فهمید و شروع کرد به جیغ زدن .
جونگ کوک گوشاش رو گرفت و اونم شروع کرد به داد زدن
+ جیغععععععععععععععع
_ رونا ... اروممم .. رونااا ... کر شدم ... تورو خدا یواش
رونا جونگ کوک رو کنار زد و جیغ کشان به سمت پله ها دیوید.
جونگ کوک هم دنبال رونا ..
اونا شروع کرد به خندیدن و جونگ کوک هم با خنده دنبال رونا راه افتاده بود .
جونگ کوک که بعد از چند دور که دنبال رونا دیوده بود وایساد و خواست رونا رو بگیره که یکدفعه رونا نفس نفس زنان ایستاد و جونگ کوک هم مقابلش ایستاد .
_ خانم جیغ جیغو ... شهربازی نمیریم دیگه.
جونگ کوک گفت و رفت نشست روی مبل و سرش رو به تاج مبل تکیه داد و چشمان رو بست.
اونا از حرف جونگ کوک ناراحت شد و گفت:
+کوکی .. تو رو خدا .... من پنج ساله نرفتم شهربازی.
جونگ کوک ته دلش از حرفی که زدی بود پشیمون شد با اینکه میخواست باهاش شوخی کنه ..
چشماش رو باز کرد و رونا رو نگاه کرد که لب بالاییش رو به حالت بغض مانند داده بیرون و داده نگاش میکنه .. خنده ای کرد که دندون های خرگوشیش معلوم شد
_ کوکیییی .. توروخدا
جونگ کوک از چیزی که رونا صداش کرده بود جا خورد .!!
کوکی ... کسی تا حالا با این لقب صداش نزده بود .. ولی دوسش داشت .. لقبی که رونا بهش داده بود و دوست داشت .. اونم وقتی که از دهن تنها هشقش بیرون بیاد.
جونگ کوک که همینجوری به رونا زل زده بود. رونا جلو تر رفت و دستش رو جلوی جونگ کوک تکون داد.
+ الوووو ... کجا رفتی
جونگ کوک به خودش آمد و آب دهنش رو قورت داد و گفت :
_ هاع
رونا صورتش رو با حالت کیوتی پوکر کرد و با لحن نازی گفت :
+ ویع .. ادم فضا ای تو.
جونگ کوک که دیگه نمیتونست خودش رو در برابر کیوت بودن اون دختر کنترل کنه یکدفعه از جاش بلند شد وشونه های دختر رو گرفته و پرتش کرد روی مبل و روش خیمه زد .
سرش رو جلو برد و شروع کر به گاز گرفتن لبای دخترک.
+اییییییی .... نکننننن
سرش رو کج کرد و اینبار شروع کرد به گاز گرفتن لپ های رونا.
بعد از اینکه یه دل سیر که لپ ها و لبای رونا رو گاز گرفت ازش جدا شد
از روی مبل بلند شد و لباسش رو درست کرد و گفت:
_ اخییی .. سیر شدم.
+ خرگوش بد اگه کنارت خوابیدم
_ چی گفتی ... هان
+ اگه پیشت خوابیدم ... خر گوش بد
_ ای ناقولا
_ واستا ببینم چی میگی بگیرمت پارای
+ نمی خوام ( بعد فرار کرد)
_ جونگ کوک نیستم اکه تو رو قیمه قیمه نکنم
+ نمی خوام
&بعد رونا به زمین میفته
_گرفتمت
+ سرمم...( بعد بی هوش میشه)
....
خا تموم شد
لایک کامنت فراموش نشه
و ممنون از کسایی که ازم حمایت کردن چه تو کامت چه تو پی وی ممنون از دل گرمی تون
دوستون دارم ❤️😉