Forbidden love p29
....
از زبون آدرین=A
A:وقتی که با پدرم صحبت کردم از پله ها کامل پایین اومدم و به سمت پذیرایی رفتم و پدرم هم به سمت اتاقش رفت کاملا مشخص بود که فیلیکس روی پدرم تاثیر گذاشته بود،گوشیم رو برداشتم و به مرینت زنگ زدم و با مرینت صحبت کردم همینطور که داشتم با مرینت صحبت میکردم یه صدای ماشین اومد درسته اون صدای ماشین فیلیکس بود بعد از چند دقیقه فیلیکس وارد خونه شد اهمیتی بهش ندادم و به صحبتم با مرینت ادامه دادم اون هم وقتی من رو دید که دارم با تلفن صحبت میکنم اهمیتی بهم نداد و از پله ها بالا رفت و به سمت اتاق پدرم رفت بعد از چند دقیقه پدرم از اتاقش بیرون اومد و فیلیکس هم از اتاق پدرم بیرون اومد و به سمت اتاقش رفت....
از زبون گابریل=G
G:بعد از صحبتم با آدرین به سمت اتاقم رفتم که یکدفعه یه نفر در اتاقم رو میزنه درسته اون فیلیکس بود بهش اجازه دادم تا وارد اتاقم بشه تمام ماجراهای شرکت رو برام تعریف کرد واقعا کارش عالی بود دستم رو روی شونه اش گذاشتم و ازش تشکر کردم و از اتاقم بیرون رفتم بعد از بیرون رفتن من از اتاقم فیلیکس هم از اتاقم بیرون اومد و به سمت اتاقش رفت....
(یک هفته بعد)
از زبون فیلیکس=F
F:حدودا یک هفته از کار کردن لیام و دوستاش داخل شرکت میگذره طی این یک هفته لیام و دوستاش تونستن کنترل شرکت رو به دست بگیرن بدون اینکه گابریل شک کنه واقعا کارشون عالیه،امروز قراره انتقامم رو بگیرم چندین بار میخواستم از گابریل انتقام بگیرم اما نتونستم ، گابریل خیلی زرنگه ولی متوجه نشد که قبلا قرار بوده ازش انتقام بگیرم و امروز قراره به جای گابریل از پسرش آدرین انتقامم رو بگیرم ، لباس هام رو عوض کردم از اتاقم بیرون اومدم امروز قراره که با گابریل و آدرین به شرکت برم...
از زبون آدرین=A
A:امروز قراره که با فیلیکس و پدرم به شرکت برم حدودا یک هفته ایی میشه که دوستای فیلیکس دارن داخل شرکت پدرم کار میکنن،فیلیکس لیام دوستش رو کارمند ارشد قرار داده امیدوارم که اتفاق بده نیافته...
از زبون گابریل=G
G:قراره امروز با پسرا به شرکت برم فیلیکس تونسته کارش رو به خوبی انجام بده امیدوارم که متوجه نشه که من ثروت پدرش رو بالا کشیدم البته یک روز متوجه این موضوع میشه اما امیدوارم که فعلا متوجه این موضوع نشه....
از زبون راوی:FوGوAبه شرکت میرن وقتی که به شرکت میرسن از ماشین پیاده میشن و به داخل شرکت میرن لیام دوستاش درحال انجام دادن کارهای شرکت بودن که با دیدنFوGوAبه اون ها سلام میکنن فیلیکس لبخند شیطانی میزنه و لیام میگه....
مکالمهLوGوFوA
L:خوش اومدین
G:ممنونم
از زبون راوی:گابریل به سمت اتاقش میره و در اتاق رو باز میکنه اما متوجه میشه که در قفله و میگه...
G:لیام لطفا کلید اتاقم رو بده من در اتاقم رو قفل نکرده بودم ولی مشکلی نیست حالا کلید اتاقم رو بده
L(با لبخند شیطانی):ببخشد آقای آگرست اما اونجا دیگه اتاق شما نیست
G(با عصبانیت):اتاق من نیست چی داری میگی
F(با خنده های شیطانی):درسته عمو جان اونجا دیگه اتاق شما نیست از این به بعد اونجا اتاق منه
A(با عصبانیت):چی داری میگی فیلیکس
F:ساکت شو!
G(با عصبانیت):داری چه کار میکنی فیلیکس
F:من دارم چه کار میکنم شما چیکار کردید عمو
G:من کاری نکردم
F(با عصبانیت و نفرت):کاری نکردید!شما از من سواستفاده کردید شما تمام ثروت پدرم رو بالا کشیدید حالا چه طور میتونید خیلی راحت بگید که کاری نکردید
G(شکه شده):چ...چی میگی تو این ها رو از کجا میدونی
F(با عصبانیت):من این ها رو خیلی وقته که میدونم عمو جان
G:نیازی نیست شلوغش کنی تمام ثروت پدرت رو بهت میدم
F:متاسفم عمو جان اما دیگه الان خیلی برای این حرف ها دیر شده
G:یعنی چی که دیر شده
F:الان تمام اختیارات شرکتتون دست لیام و دوست هاش هستش لیام و دوست هاش هم افراد من هستن فقط با اراده من کافیه که کاری کنن تا شرکتتون نابود بشه مطمئنم که شما دوست ندارید شهرتتون رو از دست بدید و همچنین شرکتتون رو درسته
G:د...درسته
F(با لحن شیطانی):عمو جان هرچی باشه من دست پرورده خودتونم شما من رو بزرگ کردید من بی رحم نیستم و نمیخوام که شما رو اذیت کنم من نیمی از ثروت پدرم رو ازتون میگیرم و بعدش هم تمام کارمند های سابقتون رو به شرکت بر میگردانم و لیام و دوست هاش از این شرکت میرن خودمم از این شرکت میرم و کاری میکنم تا هیج کس از این اتفاقات با خبر نشه اما در عوضش فقط یه چیز از آدرین میخوام!
A:از من چی میخوای
F(با لحن شیطانی):من ازت مرینت رو میخوام!
خب اینم از این پارت
اگر حمایت نشه خبری از پارت بعدی نیست
این پارت رو طولانی دادم
شرط پارت بعدی که مهمه
50تا کامنت و 20تا لایک