زندگی من پارت ۵😊❤️

Mahdis- Mahdis- Mahdis- · 1402/09/16 14:52 · خواندن 3 دقیقه

ادامههههههه🫵🏻آره با تو ام که وایسادی

از زبان آدرین:

 

 

 

همه چیز رو آماده کرده بودین تا مرینت برسه😊یهو زنگ در به صدا در اومد آره دخترا بودن همه قائم شدن دست من برف شادی بود همه قائم شدن منم رفتم پشت در وایسادم و قاین شدم نینو رفت درو باز کنه😁

 

 

 

از زبان نینو:

 

 

در رو باز کردم آره دخترا بودن رفتن قاین شدم😁

 

 

 

 

 

از زبان مرینت:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گناه دارید برو پایین تر

 

 

 

 

 

در رو باز کردن و وارد شدیم رفتیم تو برق ها خاموش بود یهو همه پریدن جلوم و گفتن

 

 

تولدت مبارک🥳🥳

 

 

 

آنقدر خوشحال شدم که نگو آدرین کلی روم برف شادی ریخت و کلی با بچه ها کیف میکردیم کلی بازی میکردیم کیک می‌خوردیم آنقدر خوشگل گذشت که نگو آنقدر خوشحال بودممممم😁😁😁😁

 

همه میومدن بهم تبریک میگفتن 

آدرین نزدیک شد و گفت تولدت مبارک مرینت 

 

*ممنون😊

 

سرخ شده بودم مثل لبووووو 😊☺️

ای خدا هنوز هم آدرین رو دوست دارم موقی بریدن کیک شد 😃 یک تیکه کوچیک بریدم همه دست زدن که یهو آلیا کیک رو زد رو صورتم افتادم دنبالش

(مرینت*آلیا&ادرین_نینو+)

 

*وایسا دستم بهت نرسه آلیاااااا😠

 

+با نامزد من چیکار داری 😬

 

&ببخشید مرینت 🤣🤣🤣ول کن منو

 

_🤣🤣🤣وای خدا 

 

همه:🤣🤣🤣🤣🤣

 

&آلیا خدا بگم چیکارت نکنه اس خدا الان لباس هم ندارم 

 

توی حیاط دنبالش بودم شیلنگ نزدیکم بود آب خالی کردم روش😁

 

*آخی دلم خونک شد

 

&من لباس ندارممممم

 

*انگار من دارم 😑

 

_و+ ما میتونیم بهتون لباس بدیم

 

*نه مرسی

 

&من لباس میخوام 

 

آلیا رفت با  یه لباس گشاد اومد لباس حتما  نینو هست😒

 

*من لباس ندارم😮‍💨کسی هم نی بهم لباس بده😒مجبورم با همین لباش باشم

 

_میتونی لباس منو بپوشی😉

 

*آخه...☺️

 

آدرین دستم رو گرفت و منو برد داخل اتاق و یک لباس بهم داد😁لبو شده بودم😀

 

پوشیدم اومدن بیرون آلیا نزدیک بود عش کنه از خنده چون بزرگ بود برام 

 

*رو آب بخندی😒

 

 

برای پارت بعد ۲۵ کامنت و ۱۸ لایک😉

 

بای بای😁🍉