Forbidden love p26

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/09/15 16:02 · خواندن 4 دقیقه

بپر ادامه

از زبون راوی:گابریل به فیلیکس زنگ میزنه و میگه ....

از زبون فیلیکس=F

F:داشتم به نقشه ایی که برای گابریل کشیده بودم فکر میکردم که یکدفعه بهم زنگ میزنه با دیدن اسمش روی گوشیم لبخند شیطانی زدم و گفتم...‌میدونستم زنگ میزنی و بعدش گوشیم رو جواب دادم و گفتم ..... 

مکالمهGوF

G:سلام فیلیکس 

F:سلام عمو جان کاری داشتین 

G:آره ازت میخوام که برای شرکتم کارمند جدید و کار بلد پیدا کنی 

F:حتما عمو جان چندین نفر رو میشناسم که به خوبی از کار شرکت شما بر میاد فقط یه سوال شما همه ی کارمند هاتون رو اخراج کردین 

G:بابت کمکت ممنونم ، آره همه ی کارمند هام رو اخراج کردم همونطور که تو گفتی اون ها خیلی بی لیاقت بودن 

F:درسته عمو جان اون ها از اونی هم که فکر میکردین بی لیاقت تر بودن الان به افرادی که میشناسم خبر میدم تا به شرکت برن و کارشون رو شروع کنن

G:آره باید زود تر به حرفت عمل میکردم....ولی الان هیچ کس شرکت نیست حتی نگهبان شرکت رو هم اخراج کردم چون همه ی افراد شرکت رو اخراج کردم اون نمیتونست توی شرکت بمونه برای همین اون رو هم اخراج کردم اگر افرادی رو که میگی به شرکت بفرستی کسی نیست که بهشون بگه چکار کنن ، در شرکت هم قفل هستش اونا نمیتونن وارد شرکت بشن ....

F:مسئله ایی نیست عمو من کلید شرکت رو از آدرین میگیرم و خودم به شرکت میرم ، به کارمند های جدید میگم که چه کار کنن 

G:باشه مشکلی نیست ممنونم فیلیکس 

F:خواهش میکنم عمو جان 

از زبون فیلیکس:بعد از اینکه با گابریل صحبت کردم به لیام زنگ زدم و گفتم ...

مکالمهLوF

L:سلام فیلیکس 

F(خیلی آروم):سلام 

L:چرا آروم صحبت میکنی 

F:کار مهمی باهات دارم نمیخوام کسی متوجه حرف هامون بشه 

L:آها خب چه کارم داشتی 

F:اول از همه کار تو و دوستات عالی بود ، دوم از همه به به غیر از آدرین کسی تو رو نمیشناسه پس تو باید به شرکت عموم بیای و به عنوان کارمند ارشد کار کنی و دوستات رو هم بیار و بهشون بگو اگر کار هایی رو که میگم به خوبی انجام بدن بهشون پول خوبی میدم 

L:خوشحالم که داری انتقامت رو میگیری،باشه الان به دوست هام خبر میدم 

F:راستی از همین امروز کارتون شروع میشه جلوی در شرکت گابریل میبینمتون 

L:باشه من میرم تا ترتیب کار ها رو بدم 

F:باشه خداحافظ 

L:خداحافظ 

از زبون لیام=L

L:فیلیکس بهم زنگ زد و از کارهایی که من و دوستام براش انجام داده بودیم خوشحال بود از من خواست تا به عنوان کادمند ارشد داخل شرکت عموش کار کنم و دوست هام هم قراره با من بیان باید برم و بهشون خبر بدم ......

از زبون فیلیکس=F

F:بعد از صحبتم با لیام لباس هام رو عوض کردم و از اتاقم بیرون اومدم و به سمت اتاق آدرین رفتم و در زدم،در رو باز کرد که گفتم .....

از زبون آدرین=A

A:داخل اتاقم داشتم چند تا لباس طراحی میکردم که یکدفعه یه نفر در اتاقم رو زد و منم در رو باز کردم وقتی که در رو باز کردم دیدم فیلیکس هستش که با دیدن من گفت ....

مکالمهFوA

F:آدرین میشه لطفا کلید شرکت رو بهم بدی 

A:اونوقت برای چی 

F:قراره کارمند های جدید رو به شرکت ببرم و وظایفشون رو براشون مشخص کنم تا از همین امروز کارشون رو شروع کنن 

A:کارمند های جدید پس کارمند های قبلی چی شدن 

F(با صدای شیطانی):عمو اون ها رو اخراج کرد 

A:برای چی اخراج شدن قطع شدن برق شرکت و از کار افتادن کامپیوترهای شرکت تقصیر اون بیچاره ها نبود 

F:اون ها خیلی بی لیاقت بودن آدرین هرچی باشه تو بعد از عمو قراره که مدیر شرکت بشی و من هم قراره کمکت کنم حالا با کارمند های جدیدی که قراره توی شرکت کار کنن و کمک های من تو میتونی مدیر خوبی بشی پسر خاله عزیزم حالا کلید شرکت رو بده به من ، من از عمو اجازه گرفتم نیازی نیست نگران این باشی که قراره کلید های شرکت رو بدی بهم 

از زبون راوی:آدرین بعد از شنیدن حرف های فیلیکس به داخل اتاقش میره و کلید شرکت رو از داخل کشو میز کارش برمی داره و به سمت در اتاق میره و کلید رو به فیلیکس میده و میگه...

A:این کلید شرکته فقط حواست به کارهات باشه 

F(با صدای شیطانی):ممنونم و درضمن من حواسم به کارهام هست تو بهتره که حواست به کارهات باشه نه من پسرخاله عزیزم....

 

 

 

 

این از این پارت 

این پارت طولانی بود. 

شرط پارت بعدی 

55تا کامنت و 15تا لایک