Forbidden love p22
.....
از زبون راوی:آدرین داشت به سمت خونشون حرکت میکرد که یکدفعه گوشیش زنگ میخوره وقتی که به گوشیش نگاه میکنه متوجه میشه که فیلیکس داره بهش زنگ میزنه برای همین گوشیش رو جواب میده و میگه... از زبون فیلیکس=F
F:صبح از خواب بیدار شدم،خیلی خوشحال بودم امروز قرار بود انتقامم رو از آدرین بگیرم ، من نتونستم از گابریل به خاطر اینکه ثروت پدرم رو بالا کشیده انتقام بگیرم برای همین میخوام از آدرین انتقام بگیرم با گرفتن عشقش مرینت قراره آدرین رو نابود کنم همونطورکه گابریل من رو نابود کرد!!!!!برای اینکه نقشه ام رو به درستی پیش ببرم به آدرین زنگ زدم تا از موقعیتش با خبر بشم.....
مکالمهAوF
A:سلام فیلیکس
F:سلام کجایی
A:دارم به خونه برمیگردم تو کجایی
F:من خونه ام صبح از خواب بیدار شدم دیدم نیستی خاله گفت با مرینت رفتی بیرون خب چطور بود خوش گذشت
A:آره خیلی
F:خوشحالم که بهتون خوش گذشته زود تر بیا خونه باهات کلی حرف دارم
A:باشه الان پشت فرمون نمیتونم زیاد باهات صحبت کنم داخل خونه میبینمت خداحافظ
F(با صدای شیطانی):خداحافظ
از زبون آدرین/A
A:بعد از رسوندن مرینت به خونشون به سمت خونه مون حرکت کردم که یکدفعه فیلیکس بهم زنگ زد باهاش صحبت کردم بهم گفت کلی باهم حرف داره اما نمیدونم چرا حس خوبی به حرفهاش نداشتم،تازگیا رفتار فیلیکس با پدرم خیلی سرد شده دلیلش رو نمیدونم اما میدونم که قطعا دلیل خوبی نداره ... به خونه رسیدم ماشینم رو داخل حیاط پارک کردم و وارد خونه شدم که دیدم فیلیکس روی مبل نشسته رفتم و کنارش نشستم داخل افکارش غرق بود که با صدای سلامم به خودش اومد....
از زبون فیلیکس =F
F:بعد از اینکه با آدرین صحبت کردم به لیام پیام دادم تا بفهمم کارها چطور پیش میره که گفت تمام کار ها به خوبی داره پیش میره و هر وقت که من بخوام تمام ثروت گابریل رو میتونم بالا بکشم و به راحتی برشکستش کنم داخل افکارم غرق بودم که با صدای سلام آدرین به خودم اومدم.....
خب اینم از این پارت
ببخشید اگر کم بود خیلی کار دارم این چند روزه
شرط پارت بعدی
40تا کامنت و 15تا لایک