Forbidden love p15
ادامه
از زبون مرینت=M
M:داشتم به سمت اتاقمون میرفتم که فیلیکس موهام رو میکشه و من رو به سمت خودش برمیگردونه و سه تا سیلی محکم به صورتم میزنه که از لبم و بینیم خون میاد و اشک از چشمام پایین اومد که یکدفعه فیلیکس دوباره موهام رو میکشه و میگه......
از زبون فیلیکس =F
F:مرینت داشت به سمت اتاقمون میرفت که موهاش رو کشیدم و به سمت خودم برگردوندمش و سه تا سیلی محکم به صورتش زدم که باعث شد از لب و بینیش خون بیاد و اشک هاش شروع به ریختن کرد و موهاش رو داخل دستم گرفتم و کشیدم و گفتم ....
مکالمه FوM
F:درد داره آره
M(با صدای گریون):آ.....آر.....آره خیلی
از زبون راوی:موهای مرینت رو بیشتر میکشه که مرینت جیغ میزنه و فیلیکس میگه .....
F:اگر یک بار دیگه روی حرفم ، حرف بزنی یا به حرفم گوش نکنی بلایی سر تو و آدرین میارم که وقتی مردم داستان زندگی تو و آدرین رو بشنون به حالتون گریه کنن فهمیدی
M(با درد):آره
F:بلند تر نشنیدم
M(به سختی):آره
از زبون راوی :فیبیکس موهای مرینت رو رها میکنه و از خونه خارج میشه که مرینت روی زمین می افته و قطرات خون از بینی و لب مرینت روی زمین میریزه که مرینت گریه اش بیشتر میشه....
از زبون گابریل=G
G:امروز جشن به خوبه تموم شد افراد مهمی داخل جشنم حضور داشتن از جمله فیلیکس و مرینت،باورم نمیشه که آدرین با فیلیکس صحبت کرد امیدوارم که آدرین بتونه مرینت رو فراموش کنه ....
از زبون لیام=L
L:داشتم فیلم نگاه میکردم که دیدم فیلیکس داره بهم زنگ میزنه امیدوارم از صحبت های منو و آدرین با خبر نشده باشه ، گوشیم رو جواب دادم و گفتم .....
از زبون فیلیکس=F
F:بعد از تهدید کردن مرینت از خونه خارج شدم و رفتم و داخل پارک نزدیک خونمون نشستم و به لیام زنگ زدم که بعد از چند دقیقه گوشیش رو جواب داد و گفت ....
مکالمه LوF
L:سلام
F:سلام
L:خب امروز چطور بود
F:اون آدرین لعنتی نمیدونم این همه دل و جرئت از کجا آورده بود
لیام در ذهنش:یعنی حرف هام روی آدرین تاثیر گذاشته
L:خب که چی الان میخوای چه کار کنی
F:میخوام بکشمش
L:چ...چی داری میگی فیلیکس حالت خوبه تو میخوای پسر خالت که از برادرت بهت نزدیک تر بود رو بکشی
F:حرف اضافی نزن قبل از اینکه بهت زنگ بزنم با مریمت دعوام شد
L:اونوقت چرا
F:چون هنوز به آدرین علاقه داره و من نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم برای همین مجبور شدم بزنمش
L:چ...چی میگی فیلیکس چه شکلی دلت اومد عشقت رو بزنی فیلیکس تو یه هیولایی!!!
F:قبلا بهت گفتم الان هم میگم احساسی عمل نکن
L:من از وقتی که میلن رو از دست دادم دیگه برای احساسی نمونده که بخوام احساسی عمل کنم
F:میدونم
L:نه تو هیچی نمیدونی فیلیکس تظاهر میکنی اما هیچی نمیدونی
F:حوصله ی بحث کردن باهات رو ندارم حالا بهم بگو ببینم به من کمک میکنی که آدرین رو بکشم یا نه
L:ببخشید اما من نمیتونم همچین کاری رو انجام بدم چون نمیخوام یه قاتل باشم
F:بهت قول میدم که بعد از آدرین تو رو میکشم
L:من رو از مرگ نترسون فیلیکس
F:برای اینکه کمکم نکردی پشیمون میشی لیام
L:خواهیم دید !!!
خب بابت حمایت از پارت قبلی ممنونم
شرط پارت بعدی 50تا کامنت و 20تا لایک