Forbidden love p15

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/09/05 19:24 · خواندن 3 دقیقه

ادامه

 از زبون مرینت=M

M:داشتم به سمت اتاقمون میرفتم که فیلیکس موهام رو میکشه و من رو به سمت خودش برمیگردونه و سه تا سیلی محکم به صورتم میزنه که از لبم و بینیم خون میاد و اشک از چشمام پایین اومد که یکدفعه فیلیکس دوباره موهام رو میکشه و میگه......

از زبون فیلیکس =F

F:مرینت داشت به سمت اتاقمون میرفت که موهاش رو کشیدم و به سمت خودم برگردوندمش و سه تا سیلی محکم به صورتش زدم که باعث شد از لب و بینیش خون بیاد و اشک هاش شروع به ریختن کرد و موهاش رو داخل دستم گرفتم و کشیدم و گفتم ....

مکالمه FوM

F:درد داره آره 

M(با صدای گریون):آ.....آر.....آره خیلی 

از زبون راوی:موهای مرینت رو بیشتر میکشه که مرینت جیغ میزنه و فیلیکس میگه .....

F:اگر یک بار دیگه روی حرفم ، حرف بزنی یا به حرفم گوش نکنی بلایی سر تو و آدرین میارم که وقتی مردم داستان زندگی تو و آدرین رو بشنون به حالتون گریه کنن فهمیدی

M(با درد):آره 

F:بلند تر نشنیدم 

M(به سختی):آره 

از زبون راوی :فیبیکس موهای مرینت رو رها میکنه و از خونه خارج میشه که مرینت روی زمین می افته و قطرات خون از بینی و لب مرینت روی زمین میریزه که مرینت گریه اش بیشتر میشه....

از زبون گابریل=G

G:امروز جشن به خوبه تموم شد افراد مهمی داخل جشنم حضور داشتن از جمله فیلیکس و مرینت،باورم نمیشه که آدرین با فیلیکس صحبت کرد امیدوارم که آدرین بتونه مرینت رو فراموش کنه ....

از زبون لیام=L

L:داشتم فیلم نگاه میکردم که دیدم فیلیکس داره بهم زنگ میزنه امیدوارم از صحبت های منو و آدرین با خبر نشده باشه ، گوشیم رو جواب دادم و گفتم .....

از زبون فیلیکس=F

F:بعد از تهدید کردن مرینت از خونه خارج شدم و رفتم و داخل پارک نزدیک خونمون نشستم و به لیام زنگ زدم که بعد از چند دقیقه گوشیش رو جواب داد و گفت ....

مکالمه LوF

L:سلام 

F:سلام 

L:خب امروز چطور بود 

F:اون آدرین لعنتی نمیدونم این همه دل و جرئت از کجا آورده بود 

لیام در ذهنش:یعنی حرف هام روی آدرین تاثیر گذاشته 

L:خب که چی الان میخوای چه کار کنی 

F:میخوام بکشمش

L:چ...چی داری میگی فیلیکس حالت خوبه تو میخوای پسر خالت که از برادرت بهت نزدیک تر بود رو بکشی 

F:حرف اضافی نزن قبل از اینکه بهت زنگ بزنم با مریمت دعوام شد 

L:اونوقت چرا 

F:چون هنوز به آدرین علاقه داره و من نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم برای همین مجبور شدم بزنمش

L:چ...چی میگی فیلیکس چه شکلی دلت اومد عشقت رو بزنی فیلیکس تو یه هیولایی!!!

F:قبلا بهت گفتم الان هم میگم احساسی عمل نکن 

L:من از وقتی که میلن رو از دست دادم دیگه برای احساسی نمونده که بخوام احساسی عمل کنم 

F:میدونم 

L:نه تو هیچی نمیدونی فیلیکس تظاهر میکنی اما هیچی نمیدونی 

F:حوصله ی بحث کردن باهات رو ندارم حالا بهم بگو ببینم به من کمک میکنی که آدرین رو بکشم یا نه 

L:ببخشید اما من نمیتونم همچین کاری رو انجام بدم چون نمیخوام یه قاتل باشم 

F:بهت قول میدم که بعد از آدرین تو رو میکشم 

L:من رو از مرگ نترسون فیلیکس 

F:برای اینکه کمکم نکردی پشیمون میشی لیام 

L:خواهیم دید !!!

 

 

 

 

خب بابت حمایت از پارت قبلی ممنونم 

شرط پارت بعدی 50تا کامنت و 20تا لایک