Forbidden love p13

𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 𝑹𝑨𝑪𝑯𝑬𝑳 · 1402/09/04 22:05 · خواندن 3 دقیقه

ادامه

از زبون آدرین=A

A:وقتی که لیام باهام صحبت کرد از ماشینم پیاده شد و رفت تمام حرفاش درست بود من با گریه نمیتونستم مرینت رو پیش خودم برگردونم ، ماشینم رو به سمت پارکینگ بردم و به نگهبان دادم تا ماشینم رو داخل پارکینگ پارک کنه و بعدش از در فرعی جشن وارد جشن شدم ، جشن شروع شده بود بدون اینکه کسی از حضورم با خبر بشه به سمت دست شویی رفتم و صورتم رو شستم و بعدش روی یه صندلی نشستم و جشن رو نگاه میکردم ، جشن مد دیگه برام جذابیتی نداشت چون من از وقتی که 14سالم بود تا الان همش داخل جشن های مد حضور داشتم،بعضی اوقات هم مدلینگ میشدم و الان مثل پدرم یه طراح مد معروف و مدلینگ معروفی شدم ، بعد از یک ساعت جشن تموم شد و به سمت مادر و پدرم رفتم که مرینت و فیلیکس رو دیدم که داشتن با پدر و مادرم حرف میزدن اول نمیخواستم برم اما یاد حرف لیام افتادم و به راهم ادامه دادم و سلام کردم که با صدای سلام من مرینت و فیلیکس به سمت من چرخیدن و فیلیکس گفت ......

از زبون مرینت=M

M:وقتی که به جشن رسیدیم افراد زیادی داخل جشن حضور داشتن فیلیکس دستم رو محکم گرفته بود و این باعث می‌شد که من اذیت بشم چون دوست نداشتم دستش رو بگیرم اما حیف که مجبور بودم جشن شروع شد و بعد از یک ساعت تموم شد فیلیکس پیشنهاد داد تا بریم و به گابریل و خاله امیلی سلام کنیم منم قبول کردم داشتیم با گابریل و خاله امیلی صحبت میکردیم که یک نفر بهمون سلام کرد اون آ...آدرین بود!

از زبون فیلیکس=F

F:به جشن رفتیم و بعد از یک ساعت جشن تموم شد به اطرافم نگاه میکردم اما آدرین رو نمیدیدم به پیشنهاد من با مرینت به سمت گابریل و خاله امیلی رفتیم و باهاشون صحبت کردیم که یکدفعه یه نفر سلام کرد درسته!اون آدرین بود!

مکالمه FوA

F:به به پسر خاله خودم حالت چطوره

A(با جدیت):خوبم

F(با لحن شیطانی):خوبه برات آرزوی موفقیت میکنم

A:منم همینطور !!!!!

از زبون راوی:بعد از صحبت آدرین با فیلیکس آدرین رو به مامان و باباش میکنه و میگه

A:مامان و بابا من میرم شرکت و تا شب برمیگردم خونه

GوE:باشه پسرم

از زبون راوی :آدرین بعد از اینکه به مامان و باباش میگه ...(دیگه خودتون میدونید)اون جا رو بدون هیچ حرفی ترک میکنه و به سمت پارکینگ میره

از زبون مرینت =M

M:......

خب اینم از این پارت