تمام وجودمی پارت 16

𝙏𝙞𝙖𝙣𝙖 𝙏𝙞𝙖𝙣𝙖 𝙏𝙞𝙖𝙣𝙖 · 1402/09/01 21:26 · خواندن 2 دقیقه

سلام بچه ها من واقعا ناراحتم من خیلی برای این رمان وقت و زحمت میکشم اما لایک و کامنتا کمه بقیه ی رمان کم مینویسن و لایک و کامنتاشون زیاده من زیادم مینویسم هر روزم پارت میذارم من چی کم گذاشتم بازدید 400میخوره ولی لایک و کامنتا کم خودتونو جای من بزارید واقعا این انصافه که لایک و کامنت کم باشه و تو خیلی زحمت بکشی؟

ادامه ی پارت قبلی...

مشغول خوردم شدم واقعا خوشمزه بود!

غذا ها تموم شد آدرین هنوز مشغول خوردن بود و منم داشتم درو دیوار رو نگاه میکردم که آدرین همونطور که داشت با دستمال دور لباش رو پاک میکرد گفت:

آدرین:مرینت یه لحظه گوشیتو میدی؟

با تعجب بهش زل زدم یعنی به من شک داشت ؟

که آدرین خونسردانه گفت:

آدرین:میخوام یه برنامه ای گوشیت نصب کنم که لوکا نتونه هکت کنه و نتونه ردت رو بزنه اوکی؟

سرم رو به علامت آره تکون دادم و گوشیمو بهش دادم نیم ساعتی بود با گوشیم ور میرفت که آخر گفتم:

من:بابا اون لامصبو بده دیگه برنامه نصب کردن که انقدر طول نمیکشه!

آدرین:این عکسه چقدر قشنگه!

با تعجب بهش نگاه میکردم که عکس دختر و پسری که هم دیگه رو بوس میکردم و منی که مسخره بازی کردم و عکسم وسط اونها بود رو دیدم چشمام تا حد ممکن باز شد این که رفته تو گالاریم سریع گوشیو ازش گرفتم که داشت با لبخند خبیثی نگام میکرد که سریع جبهه گرفتم و گفتم:

من:چیه اینجوری نگاه میکنی الدنگ رفته تو گالاریم و طلب کارم هست مردک الدنگ! 

 

همونجور که نگاهم میکرد گفت:

 

آدرین:اگه میدونستم بوسیدن لب رو انقدر دوست داری همیشه اینکار رو میکردم!

من با بهت بهش نگاه میکردم و با حرص گفتم:

من:آره به تو چه من دوست دارم عکسشو نه واقعی شو!

آدرین داشت با شیطنت نگاهم میکرد دیگه داشتم کلافه ام میکرد بابا نمیفهمه که عکسش قشنگ بود منم فاض

 عاشقانه گرفتم تو این عکس؛عکس دلقکیمو گذاشتم یکم درک میکرد آخه عکش قشنگ بود من از لب دادن بدم میاد وایییییی ببین چیکار کرد که رفتم توییییی فکر

 عمیققققققق اههه ولش کن بابا بزار هر جور دلش میخواد فکر کنه من برای دل خودم گذاشتم نه دل اون!!!

 

پایان...

من امروز دو تا پارت گذاشتم و ازتون ناراحتم  چون کامنت و لایکاتون کمه منم از این که بعد به کامنت و لایکاتون رو میبینم کم باشه کم میزارم زیادم باشه زیاد میزارم با تشکر از...تیانا...