بازی عشق p²
برووو
گفتم دوتا پارت رو باهم بزارم
یکدفعه یکی از پشت موهام رو گرفت و کشید
دستم رو بردم و موهام رو گرفتم ولی اون ول نمی کرد
چشمام پر اشک شد
یکی از دختر ها اومد و با مشت زد تو دهنم.
روی زمین افتادم و دهنم پر خون شد.
دختر آمد و کنار گوشم گفت:
÷ نکنه دلت میخواد بمیری .
با چشمای اشکی و دهن خونی لب زدم:
+چی ازم میخواین
÷امممممم ..... چطوره آشغال هارو جمع کنی ؟
هیچی نگفتم ، جرعت گفتن چیزی رو نداشتم.
بلند شدم و گفتم:
+باشه ... فقط دست از سرم برداریین .
÷افرین دختر خوب......
بلند شدم تا برم که از پشت هولم دادن و افتادم روی زمین
زانوهام تموم خونی شد.
دخترا زدن زیره خنده و ازم دور شدن.
نمیتونستم بلند شم
یکدفعه یکی زیر بازوم رو گرفت و کمکم کرد بلند شم نگاهی بهش کردم
چهره آشنا نبود
احتمالا دانش آموز جدیدی باشه
چهره ی مهربونی داشت
یه لبخند بهم زد و گفت :
×کمک میخوای :)
+امم .. ممنونم.
کمکم کرد که راه برم.
بردم توی اتاق پزشکی و کمکم کرد که بشینم
رفت و جعبه ای رو اورد و درش رو باز کرد و شروع کرد به تمیز کردن پاهام
×خیلی ازیتت میکنن ، نه؟
+من عادت کردم دیگه ، برام مهم نیست.
×اسمت چیه ؟
+لی رونا ... اسمم روناس.
×خوشبختم ... منم جیمینم
+تازه واردی ؟
×اممم اره
+اوکی
×خوب تموم شد
نگاهی به پاهام کردم که خونش رفته بود و چسب زخم روش بود.
بلند شدم و ازش تشکر کردم.
+ممنونم .
_کاری که نکردم. ولی ... خواهش میکنم نزار بلایی سرت بیارن باشه؟
+تلاشم رو میکنم . بازم ممنون.
جیمین لبخندی زد و برام دست تکون داد.
در رو باز کردم و رفتم سر کلاس و نشستم تو جام .
من انگار وجود نداشتم تو کلاس .
هیچکی بهم توجه نمی کرد.
معلم امد سر کلاس و درس رو شروع کرد.
کلاس تموم شد و کیفم رو جمع کردم و خواستم برم بیرون که سرم خورد به یه چیز سفت سرم رو بالا آوردم که دیدم یه پسر جذاب و قد بلند بود.
خم شدم و معذرت خواهی کردم که یه نگاه سردی بهم کرد و یه پوزخند زد و گفت:
_ه .... چشم که داری .
+معذرت میخوام.
نگاهش رو ازم گرفت و رفت . روی لباسش رو نگاه کردم و اسمش رو خوندم.
جونگ کوک.....
خو پارت بعدی 20تا کامنت وگرنه ادامه نمیدم