بازی عشق p²

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/08/30 21:38 · خواندن 6 دقیقه

برووو 

گفتم دوتا پارت رو باهم بزارم 

 یکدفعه یکی از پشت موهام رو گرفت و کشید
دستم رو بردم و موهام رو گرفتم ولی اون ول نمی کرد
چشمام پر اشک شد
یکی از دختر ها اومد و با مشت زد تو دهنم.
روی زمین افتادم و دهنم پر خون شد.
دختر آمد و کنار گوشم گفت:

 

÷ نکنه دلت میخواد بمیری .



با چشمای اشکی و دهن خونی لب زدم:



+چی ازم میخواین




÷امممممم ..... چطوره آشغال هارو جمع کنی ؟



هیچی نگفتم ، جرعت گفتن چیزی رو نداشتم.


بلند شدم و گفتم:


+باشه ... فقط دست از سرم برداریین .




÷افرین دختر خوب......



بلند شدم تا برم که از پشت هولم دادن و افتادم روی زمین
زانوهام تموم خونی شد.
دخترا زدن زیره خنده و ازم دور شدن.
نمیتونستم بلند شم
یکدفعه یکی زیر بازوم رو گرفت و کمکم کرد بلند شم نگاهی بهش کردم
چهره آشنا نبود
احتمالا دانش آموز جدیدی باشه
چهره ی مهربونی داشت
یه لبخند بهم زد و گفت :



×کمک میخوای :)


+امم .. ممنونم.


کمکم کرد که راه برم.
بردم توی اتاق پزشکی و کمکم کرد که بشینم
رفت و جعبه ای رو اورد و درش رو باز کرد و شروع کرد به تمیز کردن پاهام


×خیلی ازیتت میکنن ، نه؟



+من عادت کردم دیگه ، برام مهم نیست.



×اسمت چیه ؟



+لی رونا ... اسمم روناس.




×خوشبختم ... منم جیمینم



+تازه واردی ؟



×اممم اره




+اوکی



×خوب تموم شد


نگاهی به پاهام کردم که خونش رفته بود و چسب زخم روش بود.
بلند شدم و ازش تشکر کردم.




+ممنونم .


_کاری که نکردم. ولی ... خواهش میکنم نزار بلایی سرت بیارن باشه؟



+تلاشم رو میکنم . بازم ممنون.




جیمین لبخندی زد و برام دست تکون داد.
در رو باز کردم و رفتم سر کلاس و نشستم تو جام .
من انگار وجود نداشتم تو کلاس .
هیچکی بهم توجه نمی کرد.


معلم امد سر کلاس و درس رو شروع کرد.


کلاس تموم شد و کیفم رو جمع کردم و خواستم برم بیرون که سرم خورد به یه چیز سفت سرم رو بالا آوردم که دیدم یه پسر جذاب و قد بلند بود.

خم شدم و معذرت خواهی کردم که یه نگاه سردی بهم کرد و یه پوزخند زد و گفت:


_ه .... چشم که داری .

+معذرت میخوام.

نگاهش رو ازم گرفت و رفت ‌. روی لباسش رو نگاه کردم و اسمش رو خوندم.

جونگ کوک..... 

خو پارت بعدی 20تا کامنت وگرنه ادامه نمی‌دم