Forbidden love p1
بپر ادامه
سلام من نویسنده جدید هستم ک این اولین رمانی هستش که قراره بنویسم اسمش هم (عشق ممنوعه) هستش و درباره ی زندگی مرینت و آدرین هستش خب دیگه بریم سراغ داستان
از زبان مرینت=M
M:صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم که متوجه شدم رفته شرکت،از روی تخت بلند شدم و تختمون رو مرتب کردم و رفتم حموم و که باعث شد سرحال بشم وقتی که از حموم اومدم بیرون یه شلوار بگ مشکی که خیلی زاب دار بود با یه نیم تنه سفید خیلی کوتاه پوشیدم روش هم یه کت که خیلی زاب دار بود و با شلوارم ست بود رو پوشیدم، موهام رو با سشوار خشک کردم و دور گردنم انداختم و یه آرایش خیلی ملیحی کردم و رژصورتی روی لبام زدم که یک دفعه ایی چشمم به عکس عروسیمون افتاد بدترین روز زندگیم بود ای کاش هيچوقت اون اتفاق نمیافتاد.
از زبون فلیکس=F
F:صبح از خواب بیدار شدن که فهمیدم مرینت هنوز خوابه خیلی قشنگ خوابیده بود برای همین بدون هیچ سروصدایی از روی تخت بلند شدم به سمت شرکت حرکت کردم که یک دفعه ایی کسی رو جلوی شرکتم دیدم که باورش برام سخت بود اون .....
خب اینم از پارت اول لایک و کامنت یادتون نره برای پارت بعدی
5تا لایک و 5تا کامنت