عشق آتشین❤️‍🔥f2p17

R.A R.A R.A · 1402/08/28 18:40 · خواندن 1 دقیقه

سلام چوطورید

==============================

بعد این اتفاق سریع به اتاق رفتم آدرین و آرین تو اتاق نبودن رفتم پایین تو آشپزخونه درسته همونجا بودن

-هی آدرین مژدگانی بده

-باشه میدم تو بگو

-نه اول مژدگانی

اومد نزدیک صورتم و لبمو بوسید 

-اینم مژدگانی 

خندیدم 

-خب کامی خانم بعله را داد

-اوف جدی!

-بله اینم ی عروسی کاسب شدیم 

بعد گوشیمو روشن کردم و صدا را پخش کردم

بعد اینکه تموم شد آدرین اومد رو به روم وایستاده که همون موقع کامی و فلیکس پشت سرش ظاهر شدن هل کاری کردم اینقدر شکلک در آوردم ولی خل نفهمیدم آخرم فلیکس اومد گوش آدرین را گرفت و گفت

-که مامور میفرستی فالگوش بایسته اره؟!

آدرین توی ی حرکت برگشت و اونم گوش فلیکس را گرفت حالا هر دو بهم هم میگفتن اول تو ول کن....

ما هم میخندیدیم

"""""""

امشب کامی و فلیکس با هم رفتن بیرون هنوز برگشتند

 بعد ماجرا صبح کلی خندیدیم نمیدونم چرا خوابم نمیبره به آدرین عشق زندگیم زل زده بودم رو مو برگردوندم سمت گهواره آرین که کنار تختمون بود ولی آرین را با پوستی کبود شده دیدم به استرس بلند شدم و انگشتمو زیر بینی کوچکش گذاشتم یا خدا

نفس نمیکشید

-آدرین ....یا خدا پاشو آرین....آ...ری...

-چی شده؟

-آر...آ.آرین

وقتی آرین را دید 

سریع بانو بانو لباس پوشید منم که اصلا نفهمیدم چی میپوشم فقط سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم

توی راه فقط هق میزدم

آدرین هم فقط به سرعت۱۵۰تا می‌روند 

خدایا پسرمون ازم نگیر 

اشکم بند نمی‌اومد....

=============================

90کامنت

بمیرم برات آرین ....