قمارعشق S2p23
هعیی برو ادامه
آدرین
چشمام رو باز میکنم کارا تو بغلم خواب بود برای اینکه بیدار نشه آروم میرم بیرون و از یکی از خدمتکار میخوام که از کارا نگه داری کنه به زور به لقمه خوردم با یه لیوان قهوه سوار ماشین شدم و به طرف بیمارستان رفتم میدونم کسی بهم زنگ نزده ولی باید برم پیشش من در حق اون بدی کردم خیلی بدی در حدی که ازش مخفی کردم که عاشق یه نفر بودم در یه حدی که نزاشتم به مادرش زنگ بزنه اون با این حال پیشم بود همیشه...
بعد از پارک کردن ماشین میرم توی بیمارستان به طرف اتاقش میرم هیچکس نبود نه مامانم نه بابا
آدرین : ببخشید خانم پرستار خانواده ای که اینجا بودن کجا هستن
پرستار : اونا الان رفتن
آدرین : کجا
پرستار : نیازی نبود کسی پیش مریض باشه مریض شما حال جسمی خوبی داره فقط باید چشماش رو باز کنه
آدرین : میشه ببینمش
پرستار : بله بفرمایید
آدرین
وارد اتاق میشم به مرینت نگاه میکنم با اینکه هنوز خوابه ولی قشنگه خیلی نازه کیوته
توی این یک ماه اصلا گریه نکردمچون بهش قول داده بودم ولی بغضم یه چیزه دیگه میگفت
به بغضم اجازه باریدن ندادم چون بهش قول دادم بودم
باهاش صحبت کردم کلی از اینکه چرا بهت نگفتم که عاشق یه نفر دیگه بودم بهش گفتم که من واقعا عاشقتم همه رو براش گفتم که شاید چشمای که به رنگ دریاچه هست و اون دریاچه متعلق به من هست باز بشه ومنو در خودش غرق کنه (گندم وارد میشود یاهااا) که یهو دستگاه به صدا درمیاد و دستهای مرینت تموم میخوره
با سرعت تمام از اتاق خارج میشم و دکتر رو صدا میکنم
دکتر پیش مرینت میره
بعد از بیرون اومدن دکتر
آدرین با پریشانی : حالش چطوره
دکتر : نگران نباشید همسرتون بیدار شدن
آدرین : واقعا
دکتر: بله
آدرین : میتونم ببینمش
دکتر : بله
آدرین وارد اتاق میشه
خو خودم میدونم گند زدم به رمان پس قرار بیشتر گند بزنم قرار یکی مرینت رو بدوزده اگه گفتید کی یاهاااااااا
اگه این پارت 60تا کامنت بخوره بهتون قول میدم تعغیر ندم اونم اگه گشادی تون گل نکنه ایششششش
دوستون دارم 😉❤️