old love پارت 27

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/08/23 15:34 · خواندن 2 دقیقه

بعضیا فکر کردن فلش بک تموم شده ولی نه هنوز تموم نشده هروقت تموم شد خودم میگم 

قرار بود فردا این پارت رو بدم ولی دیگه........ 

و مدل نوشتنم تغییر کرده بنظرم اینجوری بهتره اگه دقت کرده باشین از یه پارتی به بعد داستان از زبون شخصیتاس

 

 

 

Marinette : 

 

آروم به سمت در رفتم برای آخرین بار به خونه ای که با آدرین توش زندگی می کردم نگاه کردم

من یک شروع جدید داشتم یک زندگی جدید بدون آدرین

 

شاید نتونم باهاش کنار بیام ولی چاره ای نیست اون پدر و مادرم رو مقصر مرگ مامان و باباش میدونه 

 

و آدرین الان دیگه فلور رو داره فکر نمی کردم که آدرین یک روز ولم کنه 

دستم رو روی دستگیره در گذاشتم آروم در رو باز کردم ،

 رفتم بیرون یک لبخند غمیگن زدم و بعد دستم رو توی کیفم کردم 

گوشیم رو دراوردم می خواستم به ماریتا زنگ بزنم 

 

تنها کسی که برام مونده خواهر کوچیکم............. با اینکه خواهر ناتنیمه ولی خیلی شبیه همیم ماریتا برای اینکه

 بیشتر شبیه هم شیم رفت موهاشو سرمه ای کرد ولی رنگ واقعی موهاش طلاییه 

 

ماریتا چشمای آبی با موهای سرمه ای داره که قبلا طلایی

 بود لبای کوچیک و صورتی و بینی عروسکی داره قدش 169 و 50 کیلوعه درست مثل خودمه 

 

Adrien : 

بعد از اینکه مرینت رفت حس می کردم آزاد شدم حس خیلی خوبی بود فکر نمی کردم رفتنش انقدر راحت باشه 

 

هه بیچاره تو مدرسه چقدر قراره اذیتش کنم 

رفتم به فلور زنگ زدم و همه چیز رو رو بهش گفتم

 

قرار شد که بیاد خونم الان که مرینت نیست راحت 

می تونه بیاد، رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم یک نگاه تو آینه به خودم انداختم 

 

اخلاقم تغییر کرده بود من قبلا یک پسر مهربون و احساسی و دلسوز بودم ولی الان.......... یک پسر مغرور و 

 

بی احساسم یعنی مرینت تونسته تغییرم بده؟ 

تو دلم گفتم بیخیال نباید هر اتفاقی که برام افتاده رو بندازم تقصیر مرینت 

مرینت تغییرم نداده خودم خواستم که تغییر کنم تونستم اون آدرین خجالتی درونم رو بکشم و بشم یک آدرین پرو 

 

از اتاقم اومدم بیرون نگاهم به اتاق مرینت افتاد، رفتم تو اتاقش همچی خیلی خوب چیده شده بود 

 

هنوز بوی مرینت تو اتاق بود یه دقیقه حس کردم که دلم براش تنگ شده و بوسه هاشو می خوام اون لبای صورتی و خوش مزه که دیگه ندارمشون قبلا اونا برای من بودن

 

 

100 کامنت و 50 لایک

چالش : رل دارین؟ 😃

من که ندارم و تاحالا نداشتم شماها دارین؟