قمارعشق S2pنمد چنده 🙄

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/08/21 11:58 · خواندن 3 دقیقه

بروووو اینو(🙄) از لج دیانا گذاردم 

پیتر : چی شد 

مرینت : باید اونا رو سرگرم کنیم نینو از طریق شنود یکی از گوشی ها گفته پدر منو گرفتن و قرار اونارو جابه جا کنن 

پیتر : باید چیکار کنیم 

مرینت : سرگرمشون کنیم باید خودم رو تسلیم کنم 

پیترباداد:چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییسسسییی نه نمیشه 

مرینت : کر شدم نه اینجوری نیست من باهاش مذاکره میکنم فکر کنم جون خواهرش براش منو باشه دیگه مگه نه 

پیتر : خا اون خواهر توهم هست که 

مرینت : نگران نباش بخو

فلیکس 

دیشب هیچکس نخوابیده بود  تقریبا الان  همه خوابیدن بجوز یک نفر سعی کردم باهاش یکم صحبت کنم اما اون یه کلمه هم نمیکنه سر آدریانا که خودشو حبس کرده بود تا دوسال سر مرینت چقدر باید خودشو حبس کنه 

فلیکس : آدرین یه چیزی بگو دیگه همه نگرانت هست 

آدرین .....

فلیکس : درکت میکنم چون منم پدرم رو از دست دادم کسی که خیلی دوسش دارم رو از دست دادم اما آدرین اون دیگه بر نمی گرده ... 

صدای تفنگ 

همه با ترس 

جک : چی شده 

تام : باز این دختره کی رو کشت 

گاگامی : اینجا پنجره نداره ببینم که 

فلیکس : چرا اونجا رو 

گاگامی : آخه گراز اونجا عمه ای تو نمیتونه بره 

گابریل : بله خواهر بنده از اونجا نمیتونه بره 

گاگامی : ببخشید 

 

لایلا با داد و بی داد 

 

آنا : فکر کنم باز قرص هاشو اشتباهی خورده که داد و بیداد می‌کنه 

تام : نه اون فقط بخاطر ینفر که داد و بی داد می‌کنه 

 

همه با تعجب  : کی 

 

تام : مرینت 

آدرین که تا الان یه کلمه حرف نزده بود : یعنی مرینت من زنده هست (نه مرده روحش برگشته حرفا میزنی برادر من )

تام : فکر کنم اما اون با تیر .... 

 

که یهو درباز میشه یه مرد وارد میشن دست و پای اونا رو می‌بندن و اونارو به بیرون میبرن 

 

گاگامی 

 وقتی منو به بیرون بردن چشمام به نور عادت کرد کسی رو که می‌دیم باور نمی کردم که زنده هست همه شاخ در آورده بودن کسی که از صخره افتاد بود زنده هست و کسی که کنارش بود دایی پیتر بود کسی چند ساله که ازش خبر چند ساله کسی ازش خبر نداره 

 

مرینت : فکر نمی کردی که زنده باشم 

لایلا با عصبانیت  : نه 

مرینت : آخه عزیزم حالت که زندم راستی یه سوغاتی برات آوردم از اونجا که رفته بودم 

لایلا : ... کارا 

کارا : آبجی جونم 

مرینت تفنگ روی شقیقه کارا میزاره و 

لایلا ‌: با کارا چیکار داری اون بچه هست 

مرینت : اااا داشتی اینکار رو میکردی به فکر کارا نبودی 

لایلا حرفی برای گفتن نداشت 

 

فلش بگ به یه ساعت قبل 

مرینت : کارا  اگه روت اسلحه کشیدم تظاهر به ترسیدن بکن 

کارا : چشم 

پایان فلش بگ 

کارا : آبجی جونم من میترسم 

لایلا : نترس عزیزم ... بزار اون بره 

مرینت :نه یه شرط دارم 

لایلا : چه شرطی 

مرینت : خانواده ی منو آزاد کنی 

لایلا : چرا انقدر براد مهم ن که با اینکه تورو از خانوادت جدا کردن ولی با این حال هنوز برای کمک کردن بهشون اومدی 

مرینت : همینطور که کارا برات مهمه منم اونا برام مهم هستن 

 

که یهو ...

تو خماری بمانید عزیزانم 😁 

تو رو جان عزیزانم حمایت کنید 40تا کامنت 🙍🏻‍♀️🙍🏻‍♀️

دوستون دارم ❤️😉  

 

 باییییییییییی