my killer love 5

𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 · 1402/08/18 21:22 · خواندن 3 دقیقه

ممنون از کسایی که حمایت میکنن 💔🙂

merinete 

کاغذ پاره شد، قلبم داشت وایمیستاد قاتل سوفی، پدرم رو میشناخته، لعنتی ولی . . . یکی به در کوبید! همونطور که قلبم داشت از حلقم بیرون میومد پشت در رفتم، گلوم رو صاف کردم 

m: کیه؟ 

a: فیونا، منم 

زیر لب گفتم: لعنتی، الان تو اینجا چه غلطی میکنی؟ 

m: چی شده؟ 

درو یکم باز کردم، آدرین پشت در بود 

a: میشه شارژرتو قرض بگیرم؟ گم کردم شارژرمو 

سعی کردم آروم بمونم و سرش داد نزنم 

m: آره آره وایسا

سمت اتاق خواب راه افتادم تا شارژر رو از روی دراور بردارم، گوشی آدرین مثل مال من بود شارژر رو براداشتم و خواستم برم بیرون

a: لعنت بهش!!!!!!!! 

شارژر از دستم افتاد، آدرین توی پذیرایی وایساده بود و با چشم های وحشت زده، به جنازه سوفی زل زده بود 

m: آ آدر. . . 

نگاه آدرین روی من ثابت موند 

a: میدونستم . . . از همون اول . . . برای همین رابطه مونو تموم کردی . . . 

m: چی داری میگی . . .!؟ 

a: ما عاشق هم بودیم! نمیتونستی رابطه 4 سالمونو،  نامزدیمونو، فقط برای این به هم بزنی که من شغل پلیسی رو قبول کردم! 

m: ن . . . نه 

a: دروغ پشت دروغ! تو یه قاتلی

صدای بلندش توی ساختمون طنین مینداخت گلوم خشک شد و سعی کردم باهاش بحث کنم

m: تو یه احمقی! میدونی که من سوفی رو نمیکشم! 

اگر به اداره پلیس زنگ میزد چی؟ من میترسیدم پلیس شدن ادرین برام خطرناک باشه برای همین رابطمو باهاش تموم کردم! 

m: ولی اگه فکر میکنی من قاتلم، میتونی به رفیقات بگی بیان و منو ببرن 

آدرین به من زل زده بود، انگار جسدی توی اتاق خونی وجود نداشت و فقط من و اون بودیم 

زیر لب گفت: من استعفا دادم

m: چ چی!؟ 

a: یک سال بیشتر کار نکردم 

m: ولی . . . 

a: تو باید از اینجا بری، بلاخره بوی گند خون توی ساختمون میپیچه و جسد پیدا میشه، باید از اینجا بری، از این کشور 

m: ولی من نمیتونم 

a: من کمکت میکنم 

احساس خفگی میکردم، پسری که بار ها شکسته  بودمش، میخواست به من کمک کنه، پسری که به قاتل بودنم شک داشت، پسری که به خاطر من از رویای پلیس بودن دست کشیده بود، پسری که تظاهر میکرد جنازه ای روبه رویش ندیده 

m: ممنون 

a: سوفی دختر خوبی بود 

تمام پسرهایی که به خونه من اومده بودن از سوفی، که هر شب به خاطر من و رابطه هام بیرون میرفت، خوششون میومد و حتی چندتاشون دنبال سوفی رفتن که سوفی هیچ وقت بهشون رو نداد ولی آدرین . . . 

m: آره . . . 

a: تا عصر یه غلطی میکنم، تو هم کارهاتو جمع کن 

m: ولی به کجا؟

ادرین به من نگاه معناداری کرد 

a: لندن

از فرانسه به لندن . . . ولی انتخاب لندن دلیل خاصی داشت 

m: شوخی میکنی!؟