sweet revenge

𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 · 1402/08/18 12:05 · خواندن 4 دقیقه

sweet revenge p⁴ s²[Figurative love]

راستی من دیگه فردا پارت نمیدم مگه اینکه هر سه پارت به ۲۰ تا لایک و کامنت برسه.

یه چیز دیگه چندتا پارت بعد رمان لوکانتیه🗿🚬

برای دیدن پارت های قبل رمان Figurative love بکلیک


 [بعد از ظهر^ساعت ۱۵]

^از زبان مرینت^

همینطور میدوئیدم.و نمیدونستم باید کجا برم.اصلا جایی رو دارم که برم؟ اصلا اینجا تورنتوعه؟[با گریه]

بعد از اینکه آدرین رو کشتن من رو بیهوش کردن و بعدش رو اصلا نمیدونم!

^آقا! ببخشید اینجا تورنتوعه درسته؟^

=بله خانم.چطور مگه؟ گم شدین؟=

^آره.ممنون میشم هتل.....رو نشونم بدین.[هتلی که آدرین در اون اقامت داشت]^

یه آقایی رو دیدم که داشت میوه هاش رو میفروخت و منم از فرصت استفاده کردم و ازش کمک خواستم و اونم من رو تا هتل رسوند.مرد مهربونی بود اما من نمیتونستم آدرس خونم رو بهش بدم.

خب اگر این راه رو مستقیم برم میرسم خونه.بالاخره! اما.......

 

اونا_میدونن_من_کجا_زندگی_میکنم

 

چیکار کنم؟نمیتونم آلیا و نینو رو تو این قضیه پیش بکشم اونا گناهی نکردن که بخاطر من و آدرین زجر بکشن.البته بهتره بگم بخاطر پدرم!

فعلا به تنها کسی که میتونم اعتماد کنم،کسی که همیشه پشتم بود لوکاعه! اون همیشه کمکم میکرده مطمئنن امروز هم میکنه.

.

.

.

.

در خونه رو باز کردم و یاد اون روز افتادم که آدرین اینجا بود پیش من!

فکر نکنم بتونم اینجا تو این خونه دووم بیارم.بهتره سریع وسایلم رو جمع کنم.

.

.

.

.

تق تق.تق تق.[مثلا صدای دره🤌🏻🤡]

×بله؟هی مرینت تو اینجا چیکار میکنی؟چرا سر و صورتت کبوده؟ کی این بلا رو سرت اورده؟.....×

^هی لوکا اروم باش.منم بخاطر همین اومدم پیشت.خب قضیه از این قراره که.....^

×اول بیا داخل و استراحت کن بعدش همه چی رو واسم تعریف کن.خودم وسایلت رو میارم.×

میدونستم که میتونم روی لوکا حساب باز کنم و بهش اعتماد کنم.

×خب مرینت.بیا این قهوه رو بگیر بخور.حالا قشنگ واسم تعریف کن که چرا اینطوری شدی؟چرا اینقد افسرده ای؟×

^اگر بهت بگم بازم بهم اعتماد میکنی؟^

×معلومه که میکنم.×

^خب قضیه از این قراره که من......... .

و بعدش مجبور شدم اون رو بکشم اما اشتباهی به رز برخورد کرد و اون مرد^

×مرینت گوش کن.من میدونم تو آدرین رو دوست داری اما.....اما تو باید یه زندگی جدیدی رو شروع کنی.تو نباید به خاطر یکی که مرده خودت رو ببازی! و من میتونم تو این زندگی جدید شریکت باشم.....×

بعدش دیدم لوکا لباش رو گذاشت رو لبام و......

 

پایان پارت ⁴ فصل ²

 ³⁹⁸⁶ کاراکتر

چون از این پارت به بعد رمان لوکانتی میشه[البته موقتن] کاور تغییر میکنه به این کاور:

دارم لوکانت شیپر میشم👺