Endless love p2
از حمایت هاتون سپاس گذارم
شرط پارت بعد: 30 لایک خواهشا🙏🏻
آدرین دست مرینت رو کشید و به سمت اتاق برد و لامپ اتاق مرینت رو روشن کرد و در هم بست مرینت منتظر بود و آدرین قدم قدم به مرینت نزدیک تر شد و داستانش را روی شونه های مرینت گذاشته و آرام آرام به پایین برد و بند کوله مرینت را گرفته و گذاشته رو زمین و تار هایی از مو های مرینت را پشت گوشش انداخت و آرام آرام نزدیکش شد و صدای چرخ کیف میومد و آدرین زیر لب خیلی آروم به طوری که فقط خودش و مرینت بشنود گفت: «هعیی رفت. »
و دوباره به مرینت نزدیک شد و لب های مرینت را در آغوش در های خودش کشید و با ولع میبوسید و شدت بوسه های شما بیشتر شد و مرینت داشت داغ میشد و ضعیف و آدرین با قدم هایی همانطور که مرینت رو در آغوش خودش بود عقب رفتند و روی تخت افتادند مرینت هنوز در شک بوده ولی داغ و همانطور که روی تخت افتاده بودند آدرین نفس کم آورد و لحظهای از مرینت جدا شد و نفس عمیقی کشید و دوباره نزدیک مرینت شد و ادامه داد مرینت یکم عادت کرد و پایش را دور کمر آدرین حلقه زد و با صدای داد آدرینا که میگفت کجایید، آدرین و مرینت به خودشون اومدن و از هم جدا شدن مرینت دختری خجالتی بود و از حرکت آدرین زیاد خوشش نیومد و روی تخت ماند و در شک بود که آدرین داشت به سمت در میرفت که دید مرینت هنوز بلند نشده و آدرین به سرعت به سمتش رفت و مرینت با صدای پای آدرین سرش را آورد بالا و آدرین سرعت نزدیک شدنش بیشتر شد و آمد سمت مرینت و پشت زانو و پشت گردن مرینت را بلند کرد و کیف مرینت دا برداشت و از اتاق بیرون رفت و مرینت خودش را جا کرد در بغل آدرین و آدرین مرینت را زمین گذاشت و رفتن بیرون و آدریتا داشت سوار تاکسی میشد تا برود فرودگاه و مرینت و آدرین دستی تکون دادن و مرینت سرش را برگرداند و نگاهی با آدرین انداخت و آدرین سریع نگاهِ سنگینی را حس کرد و برگشت نگاه مرینت کرد و یک چشمکی به مرینت زد. 😉
ممنون از حمایت هاتون🙏🏻
30 لایک فراموش نشه لطفا🙏🏻
دوست دارید ادامه بدم?