فراموشش کن p7

Pania Pania Pania · 1402/08/17 12:38 · خواندن 2 دقیقه

هایی

دمتون خدایی گرمم من 25 کام خواستم شما 38 تاش کردین واقعا مرسیی

_ این چیه !

+ استعفا نامه . 

× ایشش دختریه پرو چقدر با عشوه راه میره ادری این کیه دیگه ؟

+ محض اطلاع من هنوز اینجام .

× کور که نیستم قیافه ی بیریختتو میبینم 😒

_ برو دیگه فعلا وقت ندارم دستم منتظره دیه هست .

+ حق به حقدار رسید 

× چی میگین شما هاا چرا من نمیفهمم 

+ شاید چون نفهمی خب 

- هی  با رل من درست صحبت کن 

* دختره ی هر. زه گمشو ریختتو نبینم 

دیگه تحمل نداشتم رفتم. 

اماندا بهم گفت : حالت خوبه عزیزم؟ میخوای برات اب بیارم رنگت پریده

+ نه مرسی یکم سرما خوردم زود خوب میشم

& انشالله زود خوب شی. 

+ مرسی اماندا

الان فقط کافه رفتن با زویی حالمو بهتر میکرد که اونم نبود 

دیدم برام پی ام اومده حدس میزدم زویی باشه اما یک فرد ناشناس برام فرستاده بود « یک دختر مانند یک گل پژمرده تنهاست. » خیلی برام سوال بود فرد ناشناس کیه. 

زنگ زدم به لوکا دوست پسر زویی

& الو

+ سلام خوبی لوکا ؟ 

& خوبم تو چطوری؟ 

+ بد نیستم. میدونی زویی کجاست؟ 

& واقعا نمیدونی؟ 

+ چیو؟ 

& منو زویی کات کردیم. فک کردم اولین نفر این موضوع رو بهتون بگه. 

+ اوو نه. چند وقته؟ 

& یک ماهی میشه. 

+ اها مرسی خدافظ 

& بای 

باورم نمیشد زویی عاشق لوکا بود بدون اون میمرد من اون زمان که بیشتر از هرکسی نیازم داشت نبودم حالا درکش میکنم. 

اشکام روی گوشیم میریختن و همینطور به واقعیت بودن پیام فرد ناشناس فکر میکردم که یهو... 

بنظرتون یهو چیشد؟ ૧(ꂹີωꂹີૂ)

باییی 30 تا کام یادتون نره عشقا😊😇💋♥