Endless love p1

𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 · 1402/08/16 19:28 · خواندن 2 دقیقه

رمان جدیدمِ📜

 

سعی میکنم دیگه رمان هارو نیمه تمام نزارم🙏🏻

کاور هم موقت این است🕯🐚

 

مثل همیشه با صدای آلارمم بیدار شدم از تختم پایین اومدم و رفتم آبی به صورتم زدم یکم زود بیدار شده بودم یک ساعت دیگه دانشگاه شروع میشد. 

   قدم قدم به سمت اتاق آدرینا میرفتم و وقتی درشو باز کردم متوجه شدم هنوز بیدار نشده و لامپ اتاق رو روشن کردم و باعث شد آدرینا چشماش را محکم روی هم فشار بده که نور توی چشمانش نیوفتد. 

   مطمئن بودم آدرینا بیدار است و رفتم تو اتاقش و حدسم درست بود و یکم ناراحت بنظر میومد و داشت از اتاق خارج می شد و با دیدن من لبخندی زر و پیشونی ام را بوسید خارج شد و یک هعیی ای گفتم و از اتاقش خارج شدم و هم راهش رفتم به آشپز خانه. 

  درحال خوردن صبحانه با آدریین بودم که آدرینا هم به ما ملحق شد و آن هم شروع به خوردن کرد یک حس عجیبی نسبت به آدرین داشتم یکم عجیب رفتار می کرد. 

   از روی میز بلند شدم و رفتم که برای دانشگاه آماده بشم و به رفتار عجیب آدرین فکر میکردم ولی خب یک پیرهن سفید یکم لش با دامن چهار خونه ای بنفش و سفید و بادمجونی پوشیدم و رفتم پیش آدرین و آدرینا. 

   نمیدونم این آدریناعه چش شده نکنه برای اون اتفاق هفته پیش بود ? آره قطعا برای همین بود و آدرینا هنوز آماده نشده بود و رفت تا حاضر شود ولی آدرین حاضر بود و رفتم سمتش و اونم داشت میومد سمتم یک لبخندی زد که خواستم غش کنم. 

 

آدرین: «مرینت? »

مرینت: «هوم»

آدرین یکی از ابروش هاش رو داد بالا و لبخند اش رو بیشتر کرد و آهاعه کشیده ای گفتم و ادرین دستم رو کشید و به طرف اتاقش برد

 

 

خب این پارت تمام شد 

بنظرتون خوب بود و ادامه‌ش بدم ? 

اگر میخواید ادامه‌اش بدم این پارت رو به 60 کامنت برسونید