🪟🌼 two balconies 🪟🌼 پارت 10
اینم یه کاور موقتیه
مرسی بابت کامنت های پارت قبل
...10 سال بعد... ( و مرینت هنوز پیش ادرینه 😃 ) ( مرینت 20 سالشه ادرین 21 )
مرینت دامنش را پوشید و کوله اش را روی دوشش انداخت.
ادرین در زد و گفت: بیام...؟ مرینت گفت : یه دیقه وایسا.......... بیا
ادرین اومد تو و در رو بست ..
-چیکار میکردی که گفتی یه دیقه وایسم؟
-داشتم دامن میپوشیدم !
-خب یجوری میگی انگار الان من میومدم تو چی میشد!
مرینت به خودش عطر زد.. از کنار ادرین رد شد و گفت: بریم دیگه...
مرینت رفت دم در و شروع به پوشیدن کفشش کرد.
ادرین دنبالش کرد و گفت: هی وایسا بینم.
مرینت سرش رو چرخوند و گفت: هوم چیه؟
ادرین گفت: میخوای با این وضع بیای دانشگاه؟
مرینت نگاهی به سرتاپاش کرد و گفت : مگه چیه؟
ادرین گفت: ببین فکر نمیکنی همه جات یکم بازه؟
مرینت لبخند شیطونی زد و گفت: اومم ببینم نکنه فکر میکنی میرم با پسرا تو دستشویی ؟ 😈
ادرین گفت : برو یه شلوار بپوش .... بدو....
مرینت گونه ی ادرین رو بوس کرد و گفت: من فقط خودمو برای تو خوشگل میکنم.
از پله ها پایین رفت و از در خارج شد.
ادرین لبخندی کوچیک زد و گفت: همیشه خره .....
کفش هایش رو پوشید و دنبال مرینت رفت.....
......داخل دانشگاه.......
مرینت مشغول صحبت با ادرین بود که فیلیکس رو دید که نزدیکشون میشد.
همون موقع سریع ادرین دست مرینت رو گرفت و مرینت به ادرین چشم غره رفت...
فیلیکس با لبخند برگه ای به ادرین داد و گفت: خوشحال میشم بیاید.... و به راهش ادامه داد.
ادرین برگه را با صدای بلند خواند:
پارتی توی خونه ی فیلیکس؟
مرینت توی برگه سرک کشید و گفت: دعوتمون کرده؟
ادرین گفت: ظاهرا... بریم؟
مرینت سرش رو روی شونه ی ادرین گذاشت و گفت : بریم...
( بعدا دوباره به بچگیشون فلش بک میزنم. )
20 لایک و 25 کام
تنکیو