🪟🌼 two balconies 🪟🌼 پارت 9
سلاممم... بچه خوبی شدم زود پارت میدم 🫥
بعد تو یه کامنت نمیدیی :\
برو ادامه میخوام چشتو از کاسه در ارم 😏
مرسی بابت کامنت های پارت قبل
یه دیقه وایسا..... قبل از اینکه این پارت رو حاضر اماده بخونی این فیلمو ببین:
مرینت کتابش را ورق زد و به تصویر ان نگاه کرد. ادرین وارد اتاق شد و گفت : نمیخوای بخوابی؟ مرینت پتو را روی خود کشید و گفت: چرا. قصدشو داشتم ولی خوابم نبرد...
ادرین گفت: مامان و بابات؟ مرینت آه بلندی کشید و گفت: دلم براشون تنگ شده... ادرین از روی طبقه ی پایین تخت کنار مرینت نشست و گفت: اوم.. منم دلم تنگ شده. ولی خب به عنم وقتی بهم اهمیت نمیدادن...مرینت چشماش گرد شد و گفت : عن چیه ؟ ( بچمون با ادبه
🫥 ) ادرین سرشش رو چرخوند و گفت: یعنی منظورم این بود که به کیرم ....
مرینت دوباره گفت : کیر چیه؟ ادرین سرش رو خاروند و گفت : خب، به کونم.
مرینت باز گفت : چیه ؟ ادرین از تخت اومد پایین و گفت : ای باباااااااااااا اصلا منظورم این بود که به درککککککک.... نکنه معنی درکم نمیدونی ؟ ها؟ مرینت از داد ادرین متعجب شد و گفت : ببخشید...ادرین رفت طبقه ی بالای تخت و با خرس عروسکی صورتی ای برگشت.
-اینو مامانم برام خریده بود .. بیا . همیشه بهم ارامش میداد. شاید حالتو خوب کنه
انگشت مبارکتو روی اون لایک بذارر
بیا پایین تر یه دیقه کار دارم
برو پایین کامنت بده :\