(Magician of love🌙 (5🪄
خب،خب انگار بعضی ها خیلی ترسید باید قایفتون ببینید خیلی بامزه شدین بچه ها با دوستم.....
(این داستان شروع کابوس)
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
من:بسه آدرین😑
آدرین: باشه
من:بیا بریم مدرسه و اونقدر با او جوبم کار نکن.
آدرین:چیزی نیست.
من:تا کار دست ندادی بذار کنار.
آدرین:ایدن نگران نباش.
که یک دفعه با چوبم زد سقف نابود کرد.
من:😑
آدرین:ای وای دیر شد بیا بریم.
تو راه یکی به آدرین خورد آدرین مثل همیشه برگشت گفت:پفیوز
من:آنگار یکی عاشق کلمه پفیوز🙄
آدرین:چی کار کنم وقتی خدای پفیوز هام😎
زدیم زیر خنده🤣
(حالا نکشیم خدای پفیوز ها🙄)
ساعت18:30
آدرین:نظرت چی برای هالوین خوبه؟
من:اره خوبه بیا بریم.
آدرین:نه وایسا هنوز برای تو لباس نخریدم
من:آخه..
آدرین:حرف نباشه
من:باشه ولی من خودم لباسم درست می کنم.
آدرین: باشه
چوبم برداشتم و از فرش رسیدم به ارش
(پسری که جلوی موهاش آبی تیره هست چشماش به رنگ آبی شب)
آدرین:😦
من:چی شده زیاده روی کردم؟
آدرین:نه ولی خیلی بینقص شدی.
ساعت 23 شب🌌
من،آدرین،مرینت،نینو،آلیا،ملودی،مایک
خونهی آدرین بودیم نینو داشت داستان ترسناک میگفت که مرینت از ترس رفت تو بغل آدرین و آدرین هم خواست مرینت به بوسه
که من:🤣🤣
نینو:کجاس خنده داره؟😑
مایک:اره کجاس خنده داره بگو ما هم بخنیدم
آدرین:ایدن چرا الان؟😑
من:یک بازی ترسناک با دوستم دارم.
نینو:خب زنگ بزن دوستم بیاد این جا.
ایدن:نه زنگ لازم نیست دارم می ریم پیشش.
من با چوبم پرتالی باز کردم و بعد همه بردم تو اون پرتال که وقتی بردم تو پرتال شد تیمارستان.
ملودی:ما میمریم
آدرین:ایدنننن
(فکر کنم تنها من تو پرتال سابت بودم🙄)
بعد که رسیدیم همه با مخ خوردیم زمین.
آدرین:همه حالشون خوبه
مرینت:من خوبم ولی آدرین..
آدرین:چی شده؟
مرینت: به خودت نگاه کن
آدرین:وایییی...یی
نینو:ایدن کجاس؟
مایک:این جا کجاست؟
(از زبون آدرین)
من:بچه ها اونهاش
بعد ایدن یک نگاه خیلی مرموزانه ای به ما زد و مهو شد در تاریکی🌒
(کاری ایدن دیگه برای همین هم هست که همه تو مدرسه یا بهش میگن دیونه یا روانی یا...)(اره دیگه😑)
ملودی: ب....چه...ها
آلیا:چی شده؟
ملودی:اون یک....هیولا.
من بچهها بلغم کردم و اون هیولا به ما حمله کرد تا....یکی از ناکجا آباد پیداش شد و ما نجات داد.
(🌒این اتفاقی بود که افتاد فقط اون بجای بچهها آدرین ،مرینت،ملودی،مایک،نینو و آلیا بود🌒)
گفت:چی بازی می کنید؟
اون هیولا گفت:کلاکتر
اون بچه با یک حرکت نابودش کرد☠️
اون:خب کجا بودیم.آها سلام
با سلام گفتنش چشماش برق زد و صدای خنده ای تو فضا بخش شد🌌🌒
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
بچهها امید وارم خوشتون آمده باشه😁
و اینکه این بخش اول بود و رابطه ی ایدن و آدرین همون رابطه ی من و بهترین دوستم .
احساست که ایدن داره همون احساسات من هست و شب خوش🌙🌒
(از طرف مون دراپ به شما 🌙)
لایک و کامنت فراموش نشه بچه بای🌒👋