رمان 💞 عشقی جدید 💞 پارت 9
بعد از قرنی ما به فکر رمان افتادیم و براتون پارت گذاشتم 🤲😎
از زبان مرینت #
داشتم ساز میزدم که یهو صدای زنگ گوشی اومد و بنظر میرسید نزدیک در اتاق باشه . ای خاک عالم این صدای زنگ گوشی آدرینه که 🤧 یا خدا چیکار کنم 😱 سعی کردم یه جا قایم بشم و بنظرم زیر تخت جای مناسبی بود 😃 برای همین سریع رفتم زیر تخت قایم شدم 😬
از زبان آدرین #
نمیخواستم لایلا ناراحت بشه ولی چاره ی دیگه ای نداشتم و مجبور شدم تلفن رو قطع کنم . تا تلفن رو قطع کردم صدای موسیقی هم قطع شد . نکنه فهمیده منم 😧 سریع کلید رو از توی جیبم در آوردم و به سمت در بردم .
از زبان مرینت #
صدای کلید اومد و من از ترس داشتم تو خودم میلرزیدم و حقیقتش رو بخواین نزدیک بود که ... ( دیگه خودتون میدونید که آدم از ترس تو خودش چیکار میکنه 😂 ) تا اینکه در باز شد ...
شرط پارت بعد : ۲۰ کامنت و ۳۰ لایک. بچه ها وقتی بهتون میگم تا ۲۰ کامنت برین یعنی باید تا ۴۰ تا برید برای چی برای اینکه با کامنتای خودم میشه ۲۰ تا 😎