old love پارت 18
هعی..... برو ادامه
لایک و کامنتاتون کمه و من دلیل نمی بینم تو دوران مدرسه داستان بزارم پس اگه لایک و کامنتاتون کم باشه تابستون ادامه داستانو می زارم
مرینت در اتاقش داشت خودشو اماده می کرد ، لباس آبی کمرنگ و شلوار لی پوشید
موهای بلندشو برد بالا و دم اسبی بست ، آرایش نکرد فقط رژ لب کم رنگ بین رنگ های صورتی کالباسی و قرمز زد
و بعد رفت داخل پذیرایی نشست
دنیل داشت با ابرو های توهم رفته به مرینت نگاه می کرد
مرینت بهش محل نداد ولی نگاه های دنیل اذیتش می کرد
که باعث شد مرینت با داد بگه :
« چیه؟ چرا همش اینجوری نگام می کنی آدم ندیدی؟ »
دنیل اومد پیش مرینت روی مبل نشست :
« از اون پسره خوشم نمیاد فکر می کردم از شرش خلاص شدم ، نمی دونم بابا از چیه این خوشش میاد »
مرینت از دنیل دور شد عین یک دختر کوچولو صورتشو اونور کرد و با اخم گفت :
« برام مهم نیست تو چی راجبش فکر می کنی تو با همه مشکل داری حتی نمی ذاشتی ماریتا به هیچ پسری نزدیک بشه »
دنیل با صدای بلند داد زد و گفت :
« ماریتا هر پسری رو می دید می رفت سراغش »
مرینت دنیل رو حول داد :
« بخاطر کارای تو ماریتا رفت چون تو اونو جزو خانوادت حسابش نمی کردی فقط یک اضافی می دیدیش »
مرینت بعد از تموم شدن حرفش به اتاقش رفت و در رو محکم بست
هه لایک و کامنت کمه بعد انتظار پارت طولانی دارین؟
هر وقت لایک و کامنت زیاد شد پارت هارو زیادتر می کنم
اخلاقمم که براش چالش گذاشته بودم : پاچه گیر، مهربون ، شاید شوخ طبع، بی اعصاب، شر و شیطون
اگه لایک و کامنت کم باشه اون کسی که داشت مرینتو
می کرد یه شخصیت براش انتخاب می کنم که حالتون از داستان بهم بخوره ولی اگه لایک و کامنت زیاد باشه اون یارو آدرینه
( تو این داستان لایلا و کلویی نیستن)
ماریتا هم نمد کیه یعنی نمی خوام فعلا بگم کیه