کلاس دردسر ساز ها پارت7
ای بندگان خدا به نشانه هایی که از اتفاقات هیجان انگیز در پارت های بعدی خبر می دهند ایمان بیاورید! هالووین مبارک.
راستی کامنت و لایک کردن رو هم فراموش نکنید.
[ساعت 4]
(خونه ی مرینت)
مرینت*در حالی که کتاب هاش رو تو کیفش می ذاره*: خدافظ مامان. خدافظ بابا. شب می بینمتون.
سابین: مواظب خودت باش عزیزم.
تام: با رفیقات خوش بگذرون. راستی! *تام یه صلیب چوبی کوچک به مرینت میده* اینو همراهت داشته باش.
مرینت: ببینم شما واقعا حرف میلن رو جدی گرفتید؟
تام: توش رو باز کن عزیزم.
*مرینت داخلش رو باز میکنه و با دیدن برق چاقو گیج میشه.*
سابین: این برای وقتیه که کسی به خودش جرات بده به دختر یکی یه دونه ما آسیب بزنه. *لپ مرینت رو می بوسه* خوش بگذرون و پدر آدرین رو از اینکه بهتون اجازه داد وارد خونه اش بشید پشیمون نکنید.
مرینت: حتما. مواظب خودتون باشید!
(میلن و ایوان)
میلن: سیر! صلیب چوبی!
ایوان: گذاشته شد.
میلن: قاشق نقره! کتاب مقدس!
ایوان: چک شد!
میلن: اسپری فلفل! آب مقدس!
ایوان: چک شد!
میلن: تور و طناب آغشته شده به آب مقدس جوشیده!
ایوان: چک شد!
میلن: کتاب های درسی و جزوه ها!
ایوان: گفتم یه چیزی رو فراموش کردم! *به سمت کتاب ها می شتابد* کتاب ها گذاشته شدن!
میلن: بریم!
ایوان: بریم.
*ایوان و میلن از خونه بیرون میرن*
(آلیا و نینو)
پدر نینو: هدفون ، کتاب درسی، جزوه، مداد، خودکار، غلط گیر، پاک کن، موبایل، شارژر ، رابط یو اس بی، اسپری فلفل...
نینو: تائید، تائید، تائید، تائید، تائید، تائید، تائید، تائید، تائید! همگی وجود شون تائید شد!
مادر نینو: کلید؟
آلیا: داریم.
مادر نینو: کلید زاپاس؟
آلیا: داریم.
مادر نینو: شوکر؟
آلیا: چی؟
(مکس و دستیار ربات اش)
دستیار(اسمش رو کامنت کنید. چون یادم نمیاد): همه چیز آماده است؟
مکس: آره. همه ی وسایلی که برای باحال کردن امشب نیازه رو ور داشتم.
مادر مکس*پسرش رو در آغوش میگیره*: امیدوارم بهت خوش بگذره.
مادر مکس*در حالی که مکس از در بیرون میره فریاد میزنه*: سوار ماشین غریبه ها نشی و حتما دو طرف خیابون رو نگاه کنی!
امیدوارم لذت برده باشید. تا دیداری بعدی بای.