Love is not a crim part 21

Elnaz Elnaz Elnaz · 1402/08/02 20:40 · خواندن 3 دقیقه

برای بعدی ۵۸ کام

پایین میریم و به طرف حیاط پشتی میریم . کاگامی رو میبینیم که لباس و دهنش پر از خون بود و روی زمین افتاده بود و هیچ کس هم کنارش نبود .

آلیا : مرینت باید ببریمش

مرینت : باشه سوییچ بالای میزه برو درو باز کن منم بلندش میکنم و میارمش

آلیا : ولی تو ....

مرینت : گفتم برو

آلیا : باشه رفتم

خیلی آروم کاگامی رو بلند میکنم و سمت ماشین میبرمش و روی صندلی پشت میخوابونمش . درو می‌بندم و سوار صندلی شاگرد میشم . چون بیمارستان خیلی به پایگاه نزدیک بود حدودا بعد از ۵ دقیقه میرسیم . دکترا رو صدا می‌زنیم که برانکارد میارن و وقتی هم سوار برانکارد کردنش وارد بخش اورژانس میکنن و مارو بیرون میکنن

کاگامی :

با سوزشی تو دستم بیدار میشم و به دستم نگاه میکنم که بهش سرم وصل بود ، من اینجا چیکار میکردم . کمی به حافظم فشار آوردم که آخرین اتفاقایی که افتاد یادم اومد

لوکا : من نمیزارم این کارو کنی

کاگامی : بیخیال میشه واسم قهوه بیاری

لوکا : باشه

بعد از خوردن قهوه حالم بد میشه و دل پیچه میگیرم و ناگهان بی هوش میشم

با صدایی به خودم میام ، خانمی بود که لباس سفید و معمولی پوشیده بود که ضایع بود پرستاره

پرستار : خانم توسوروگی {فامیلی کاگامی این بود ؟ } بالاخره بیدار شدین واقعا واستون متاسفم

بدون هیچ جونی جواب دادم

کاگامی : منظورتون چیه

پرستار : متاسفانه بچتون رو به خاطر سمی که وارد بدنتون شده از دست دادین

کاگامی : سم ؟

پرستار : بله انگار با آخرین چیزی که خورده بودین سم وارد بدنتون شده

آخرین چیزی که خورده بودم دقیقا قهوه ای بود که به لوکا گفته بودم واسم آماده کنه . پسره ی عوضی چطوری تونست بچه ی خودش رو بکشه

پرستار : این دارو رو هم وارد سرمتون کردم وقتی تموم شد اون دکمه قرمزی که کنارتون هست رو فشار بدید تا من بیام

کاگامی: باشه

پرستار : راستی زنده موندنتون رو باید مدیون دو نفر باشید

کاگامی : کیا ؟

در اتاقم رو باز می‌کنه که دو تا دختره رو میبینم یکی با پوست سفید و چشم آبی و موهای بلوند واون یکی پوست قهوه ای و چشمای اصلی بود ، اون اولین دختره رو دیده داشتم ولی اون یکی رو نه

پرستار : اگه این دو خانم نبودن شما هم الان زنده نبودین ، من دیگه میرم

وقتی پرستار می‌ره به اون دو نفر میگم که بیان

کاگامی : میشه یه لحظه بیاین و در رو ببندین

وارد اتاق میشن و در رو می‌بندن و بهم نزدیک میشن

کاگامی : ممنون بابت کمکتون ، میتونم اسمتون رو بدونم ؟

اونی که موهاش بلوند بود گفت

_ من مرینتم

اون یکی هم گفت

_ من الیام

کاگامی : خوشبختم

مرینت : میخوای از لوکا انتقام بگیری ؟

کاگامی : منظورت چیه

مرینت : خودت خوب می‌دونی منظورم چیه

گوشیش رو آورد سمتم و بهم یک فیلم رو نشون داد ، لحظه ی مسموم شدنم بود .

کاگامی : این فیلم رو میخوام ، در عوضش هم هر کاری بگی میکنم

مرینت : هر کاری ؟

کاگامی : هر کاری !

مرینت : پس ..... { اینو شماها تو کامنتا بهم بگین که کاگامی چیکار کنه }

_________________

دقت کردین هر موقع کامنتا رو کم میگم هر چی میتونین کامنت میدین ولی وقتی زیاده هر چی میگذره بازم نمیشه 

لایک و کامنت فراموش نشه ❤️