قمارعشق S2p14

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/07/30 18:47 · خواندن 3 دقیقه

چرا کامنت نمیدین 😑🙍🏻‍♀️💔🔪

 

آدرین 

امروز همه همه چیز رو فهمیدن و مرینت هم همه چیز رو 

مرینت دیگه وجود ندارن مرینتی با موهای بلند طوسی چشمای به رنگ چشمه ی کوچک که من توی اون جشمه غرق  میشم ولی حالا اون چشما رو ندارم ایی که فقط به من نگاه می‌کرد به من می‌خندید با من می‌خوابید و بلند می‌شد حالا اون چشم به ته صخره‌ها رفته و خشک شده می‌خوامش بغلش کنم ازش معذرت بخوام ولی نیست همه دارن گریه میکنند ولی من نه دوست دارم هم تام و لایلا رو خفه کنم دوست دارم به اعماق اون  صخره برم و در آغوشش بگیرم اما که حیف دستم بسته است نمی‌تونم بغلش کنم 

 

مرینت 

آروم چشامو باز می‌کنه به دور و برم نگاه می‌کنم فقط صدای موج دریاست هیچ کسی اینجا  نیست من چیکار اینجا می‌کنم نمی‌دونم آها آها یادم اومد من تیر خوردم   سلانه سلانه به طرف یه جای میرم که بهش تکیه بدم هوا داشت به رنگ من در میومد سیاه 

چرا پدرم چرا پدری  که بعد از سال ها که دیدنش با من این کار رو کرد اشکام اجازه فکر کردن به من نمی‌دادن مگه تو اون الماس چی بود واستا الماس ... این چیه یه فلش  مگه 

توی اون فلش چی ... 

چشمام بهم اجازه ندادن و خوابیدم 

 

چندروز بعد 

 

مرینت 

آروم چشمان رو باز میکنم میبینم که توی یه خونه با ترس از جام بلند میشم که باعث میشه که درد شدیدی احساس میکنم 

مرینت : آخخخخخ 

 

پیتر : بیدار شدی 

مرینت: پدر بزرگ شما اینجا چیکار می کنی 

پیتر : منو با جک اشتباه گرفتی فکر کنم من برادر دوقلو جک هستم که اینجا زندگی میکنم تو کی هستی جک رو از کجا میشناسی 

مرینت : من .... 

مرینت 

چی بگم ... بگم عروس خوانواده اگراستم یا بگم پدرم گرگان ‌‌‌‌‌‌‌گیره 

پیتر : من ... چی 

مرینت : من یه خدمتکارم هستم که از دست دوزد ها فرار کردم خوانواده اگراست اونا گرگان گرفتن 

پیتر : حدشس رو میزدم ... اونا دنبال فلش بودن 

مرینت : فلش .... منظورت این فلش هست 

پیتر : آره همین فلش کجا پیدا کردی 

مرینت : دیروز از دست گرگان گیر ها 

پیتر : فکر کنم یک هفته پیش چون تو یک هفته هست که خوابی 

مرینت : چی واقعا 

پیتر : آره نگران نباش بهت کمک میکنم تا از اینجا بری 

مرینت 

نمی تونستم اونا رو ول کنم اونا هرچند بلا سر من آورده باشد بازم خانواده من بودن باید میرفتم 

مرینت : نه من می مونم 

پیتر : تو کلی خون از دست دادی چی میگی میدونی اگه خون بیشتری از دست بدی می‌میری 

مرینت : میدونم ولی من باید به اونا کمک کنم 

 

پیتر 

یک هفته پیش پیداش کردم فکر کردم که مرده چون خون زیادی از دست داده بود ولی زنده و بهم گفت که یه خدمتکار ساده است بهش گفتم که از اینجا بره ولی گفت که می خوام بهم کمک کنه 

 

تموم شد 

 

واینکه کامنت کمههههه کامنت بدین دیگه خیلی نامردین 🙍🏻‍♀️🥲😑

 

 

شرط 50تا کامنت 

 

 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوستون دارم 😉❤️