Green eyes, the color of devil S2 P11

‌       starboy ‌ starboy ‌ starboy · 1402/07/29 18:50 · خواندن 4 دقیقه

کیوثپادار زاناداگی

یه کت شلوار انتخاب کردم و به زن روبه روم نگاه کردم
_ رنگ مشکیشو دارین؟
_ الان براتون میارم قربان
_ ممنون
دلیل حساسیتمو نمیفهمیدم.. چرا داشتم یه کت شلوار مارک میخریدم فقط چون قرار بود امروز عصر برم دیدنش؟ احمق شده بودم کاملا احمق.
کت شلوارو از دست زن گرفتم و بدون پوشیدنش مبلغش رو حساب کردم و دادم تا بسته بندیش کنه، کارت بانکیم همراهم نبود پس با گوشی حساب کرده بودم، پاکت رو دستم گرفتم و از دکه روبرویی  از مرکز خرید بیرون زدم 
""""""
ادکلن رو روی یقه ام خالی کردم و گوشیمو گذاشتم تو جیبم
موهامو مرتب کردم و برای اخرین بار تو اینه به سر و وضعم نگاهی انداختم، گردنم کمی درد میکرد، دستمو پشت گردنم بردم و ناله ارومی کردم و از سوئیت بیرون زدم، سوار ماشینم شدم و گردنم رو جوری به صندلی تکیه دادم که دردش کمتر بشه، دلیل گردن دردم بد خوابیدن بود، گلوم هنوز خوب نشده بود و بخاطر موندن تو سرما مجبور بودم به مدت یکماه قرصامو بخورم
سمت جایی که قرار داشتیم روندم، بعد رسیدن از ماشین پیاده شدم،بند کفشم باز شده بود، بستمش و 
گوشیمو روشن کردم و تایمو چک کردم، دیر نرسیده بودم.
وارد اسانسور شدم  دستمو روی دکمه طبقه ۵ که کافه بود فشار دادم، منتظر موندم و بعد باز شدن در اسانسور چشممو اطراف چرخوندم، پشت یه میر دونفره نشسته بود موهای بلندش پریشون دورش ریخته بود، یه نیم تنه بافتنی سفید مشکی تنش بود و شلوار خاکستری رنگی تنش بود، اهنگ ملایمی تو کافه شنیده میشد، رفتم جلو، صندلیو عقب کشیدم، خيلي عمیق تو فکر و خیال بود و با دیدنم سرشو با تعجب بالا اورد، رو به روش نشستم، چشمای ابی رنگش برق میزد و توش پریشونی میدیدم، سرشو بالا اوردو کنجکاوانه نگاهم کرد، چشماش روی من ثابت بود و انگار چهرم رو انالیز میکرد.
شاید منم به چشمای اون خیره بودم که به خوبی میدونستم به کجا نگاه میکنه.
گارسون که اومد، منو رو از دست گارسون گرفتم و جلوش گذاشتم. به خودش اومد و نگاهشو از روم برداشت.
_ یه نسکافه
منو رو سمت من هدایت کرد
_ هرچی براخودت میگیری برای منم همونو بگیر
سرشو تکون داد و رو به گارسون‌ کرد،
_ دوتا نسکافه و دوتا کیک شکلاتی
_ خب؟
کنجکاوانه نگاهش کردم، با چشمام گفتم برو سر اصل مطلب
_آدرین
صداش لرزون بود،
_بله؟
صورتشو تو دستاش قایم کرد. الان دیگه نمیتونست نگاهم کنه؟ تا چند دقیقه پیش خیره به من بود..
_ خوشتیپ شدی
احمق بودم اگه لرزش صداشو نمیفهمیدم، بغض داشت؟ واسه همین سرشو تو دستاش قایم کرده بود؟ دستمو جلو بردم و روی ساعد دست راستش قرار دادم و دستشو سمت خودم کشیدم و محکم گرفتم تا حداقل نیمی از چهرشو ببینم
_ منو اوردی اینجا که فقط همینو بهم بگی؟
_ تو مارو دیدی؟
منظورش وقتی بود که دنیل رو میبوسید.. اره خب دیده بودم.. وقتی که به دیوار چسبونده بودش و لبایی رو بوسیده بود که من نمیتونستم ببوسم.. لبایی که برای من محدودیت بودن.
سفارشمون اومد. چنگال رو برداشتم و قسمتی از کیک رو تو دهنم گذاشتم.. شکلات تو دهنم ذوب میشد، سلیقه خوبی داشت
_اره
یکم با چنگالش بازی کرد و بعد نگاهشو به من داد
_ چرا با یه دختر دیگه خوابیدی؟ برات کافی نبودم؟
_ چون تو اون پسره رو بوسیدی و ازت عصبی بودم
صدام بلند بود و بدون فکر جواب دادم، به صورت غریزی بود و این حرف دلم بود..
سرشو بیشتر سمت کن متمایل کرد چشماش برق میزدن
_ چرا ازم عصبی بودی؟
_ خودت چی؟ چرا جیغ میزدی و میکوبیدی به سینم؟ 
چیزی نگفت.. اما من حرف داشتم که بزنم، فنجون نسکافه رو بالا کشیدم و دوباره ادامه دادم:
_ میخوای چیو بشنوی؟ میخوای روراست باشم و بهت بگم دوستت دارم؟ میخوای بشنوی عاشقتم؟ که بعد مچالم کنی و بندازیم دور؟ که بگی ما هیچ ربطی بهم نداریم؟ یا دلت میخواد ولم کنی و بری با اون پسره؟
نفسم بند اومد.. پشت سرهم و تند تند حرف زده بودم.. نفس عمیقی کشیدم.

.

.

.

.

عواااا تموم شدددد،

ناموثا اگه این پارتو ببرین تو جنجالیا دفعه بعدی دوتا پارت میذارم

اگرم نبردین که نبردین

اره بابا این پارت خیلی حساسه قدر نمیدونین

درضمن فردا امتحان ادبیات دارم!