قمارعشق S2p12

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/07/25 10:32 · خواندن 4 دقیقه

بروووو

مرینت 

دوهفته از عروسی منو آدرین میگزره و قرار که باهم بریم یکی دیگه از روستاهای مارسی که پدر بزرگ و مادر بزرگ اونجا زندگی میکنند 

گاگامی : اونجا خیلی خوبه حتی از خونه عمو گابریل هم قشنگه 

مرینت : واقعا 

گاگامی : آره یه دشت که وسط اون دشت یه خونه بزرگ که همه چیز داره 

مرینت : خوبه ... منم دوست دارم برم اونجا 

 

که یهو فلیکس و آدرین سر میرسن 

 

مرینت : سلام خوبین چی شده 

آدرین : نمی‌تونیم بریم پیش مامان بزرگ بابا بزرگ 

گاگامی  مرینت : چرا 

فلیکس : چون اونجا یه مشکلی پیش اومده 

مرینت : مشکل چه مشکلی 

فلیکس ادامه میده : خود مامان بزرگ بابا بزرگ پیش عمو و خاله هستن چون که میگن از خونشون صدا ها ی عجیب و جابه به جای وسایل دارن 

مرینت با ترس  : واقعا یعنی جن داره 

فلیکس : شاید نمی‌دونم 

گاگامی : من می ترسم 

فلیکس : من هستم قربونت بشم 

مرینت : یعنی اینکه نمی‌تونیم بریم 

آدرین : نه قربونت بشم 

مرینت: جای شکر ش باقی که می‌تونیم بریم پیش مامان امیلی و بابا گابریل 

گاگامی : آره می‌تونیم بریم ساحل 

مرینت : آره 

آدرین : خدارو شکر پس  فردا صبح حرکت می‌کنیم 

فلیکس : فردا صبح نه خیلی زوده 

آدرین : تنبل 

مرینت : پس من برم آماده بشم که جا نمونیم 

آدرین : باشه بریم 

فلیکس و گاگامی : خداحافظ 

 

شب موقع خواب 

 

مرینت : واقعا خونه مامان بزرگت جن داره 

آدرین : نمی دونم بگیریم بخوابیم فردا باید بریم 

مرینت : تو نمی خوای موقع خواب منو بوس کنی 

آدرین : بیا اینم بوس ... خوب شد 

مرینت : اهممم 

آدرین : شب بخیر عزیزم 

مرینت : شب توهم بخیر عزیزم 

 

فردا صبح 

 

آدرین  : همه هستن 

مرینت : من هستم 

آدرین : شما که اصل کاری هستین 

گاگامی : ایششش من هستم 

فلیکس با خمیازه : منم هستم 

مرینت : خاله کوو 

آدرین : راست میگی خاله کوو 

فلیکس : دیشب رفت 

آدرین : چییی  ، تنها ،اگه رفته کی رسید 

فلیکس :آره  فکر کنم نزدیک های ساعت 3 .4صبح رسید 

مرینت : برای همین دیشب نخوابیدی 

فلیکس رو به گاگامی : نه بخاطر یه چیز دیگه بود 

 

بعد سر شو میزاره روی شونه های گاگامی 

گاگامی هم سرخ میشه 

 

مرینت : فهمیدم اوکی 

آدرین : بریممممم 

همه باهم : آرهههه 

 

 

بعد از رسیدن به خونه گابریل 

 

مرینت : وایی چقدر گرمه 

گاگامی : واقعا خیلی گرمه 

امیلی : سلام بر عروس گلم چطوری دلم برات تنگ شده بود 

مرینت : دل منم برات تنگ شده بود مامان جان 

گابریل : سلام بر همه  چطورین 

مرینت : خوبم 

 

بعد از خوش بش کرده 

 

سارا با خمیازه : سلام بر همه 

مرینت با خنده : خاله جان شما هنوز خواب بودین 

سارا : آره دیشب توی راه بودم 4 ساعت رانندگی کردم 

مرینت : واییی 

سارا : خیلی خوش حال شدم وقتی زنگ زدم پسرم جواب داد 

مرینت :خاله جان خیال می‌کنند که این پسرت بخاطر تو بیدار بو نخیر پسر و عروست  داشتن دیشب...

 

که گاگامی فلیکس باهم جلوی دهن مرینت رو میگیرن 

 

همه باهم میزنن زیر خنده 

 

آدرین : سلام بر همه ... با زن من چیکار دارین 

(این دادش ما تازه اومده )

فلیکس : زن جنابعالی باید ادب بشه 

آدرین : ولش کن با خفه کردن واقعا که 

 

بعد از ول کردن مرینت 

 

مرینت : وای ... اخیش ... نفس کشیدن بابا وای حالا چی که خاله داره نوه دار میشه 

 

خاله : واقعا وای دارم مامان بزرگ میشم 

 

گاگامی و فلیکس : نه بخدا یه زری میزنه دیگه 

آدرین : با زن من درست صحبت کنید 

سارا : آخ جونمی آخ جون 

گاگامی : مامان جان نوه کجا بود فل کنید 

سارا : باشه بابا عححح بی ذوق ها  

امیلی : مبارکه 

مرینت : مامان بابا بزرگ 

امیلی : رفتن کنار ساحل 

مرینت : پس ما هم بریم 

امیلی : آره بریم 

گاگامی : چقدر دلم هوس ساحل کرده 

مرینت: من فکر میکردم که زن های حامله هوس ترشی می‌کنند 

گاگامی : مریننتتتتت 

مرینت با خنده  : خا خا ببخشید 

 

خوب بسه دیگه 

 

هر سوال شخصی که  داشتید بپرسید ازم 

 

از این به بعد قرار با حال بشه 

بعد خیلی هاتون گفتید که می خوام بعد قمار عشق داستان دیگه ای بنویسم ؟ بله قرار بنویسم 

 

 

شرط 55تا کامنت 

 

دوستون دارم ❤️😉