به خاطر غرورم P5
هعییییی
شنبه (فردا) امتحان مطالعات داریم
یک شنبه امتحان قرآن داریم(فک نکنید اسونه😑معنی کلمات و پیام قرانی هاهم قراره بیاد😐❤️🩹)
دو شنبه امتحان علوم داریم
سه شنبه امتحان پیام داریم
دوباره شنبه امتحان ریاضی داریم
سه شنبا امتحان فارسی😐💔😭
ترو خدا درک کنید انقدر تو گفتمانم نگید پارت بعد و زود بده 😓
آدرین*
_خب بانوی فرفری قبلش بزار فرم ثبت نامت رو پر کنم!
سینگو_تو که هنوز نگفتی میخوای چکارکنی!
من_به نفعشه خوب نگم!
مرینت_بگی، میگم!!!
من_من که هنوز نگفتم داری تهدیدم میکنی!
مرینت_خواستم در جریان باشی.. حالا فرم چی هست؟
من_فرم بدبختیته😎
.....
مرینت_آدرینننننننن بمیرم اینکارو نمیکنم!!!
من_شرمنده آبجی ولی مجبوری!
مرینت_اونوقت کی. مجبورم کرده؟
من به قیافه بچه ها که با حالت کپ کرده بهمون زل زدن اشاره کردم..
مرینت_خیله خوب.. ولی.. سر تو هم یه شرطی بود و منم قبول کردم پس نمیتونی درخواستم رو رد کنی!!!
من_این فداکاری رو در حقت میکنم😎
مرینت_بریم انجامش بدیم!
لارا_شماها رو نمیدونم ولی من یکی که میخوام برم بخوابم!
جیم_بنظر منم فردا بازی کنیم..
من_شماها برین من بعد از اتمام کار میام..
فیلیپ_پس کلید رو خودت داری دیگه؟
من_اره دارم...
همه بچه ها داشتن میرفتن آخرین نفر فیلیپ بود که دستشو گذاشت رو شونم و در گوشم گفت_بین خودمون ولی خیلی بهت میومد😂
فیلیپپپپپپپپپپپپ خودتو مرده فرض کن!!!! 😑🔪
گفتم. فهمیده ها!!!
مرینت حال منو بدجور گرفت حالا نوبت تلافی منه!
همه رفتن و فقط ما دوتا موندیم..
مرینت_خب حالا ازم میخوای چیکار کنم؟
من_ففط دنبالم بیا😂
مرینت_کجا میریم؟
همونطوری که راه میرفتم گفتم_حموم آقایان!
مرینت_چییییییییییییی؟؟؟؟؟!!!
من_هاها ها😂
مرینت_ولی تو که یه چیز دیگه گفتی!!!
من_بخاطر ابروت جلو بچه ها گفتم!
مرینت_من بیام حموم آقایان چی... چیکار کنم!!
من_من مدیر این هتل رو میشناسم... آدم خر پولیه.. زیرزمین اینجا دو حموم مشترک داره که یه قسمتش برای مردهاست.. توی این ساعتا اون همیشه میره حموم ولی بخاطر دستاش نمیتونه خودش تمیز کاری کنه 😂😂😂
مرینت_یعنی از من میخوای که... من...
من_باریکلا فرفری باهوش....
مرینت که دیگه نزدیک بود گریش بگیره گفت_من نمیام اونجا حمام مرداس!!!!
من_نگران نباش اونجا خانوما اجازه دارن با لباس وارد بشن!
قیافه مرینت_😱🤧
من_تقصیر خودت بود😂
مرینت_ای خداااا... بعد تو میخوای چه غلطی بکنی اونجا!
من_میشینم تورو تماشا میکنم 😂
مرینت_لعنت بهت!!!
از پله های سرامیکی سفید هتل پایین رفتیم و کم کم چراغا کمتر و فضا تاریک تر میشد.. رطوبت داغ باعث میشد آدم عرق کنه!
مرینت_چرا اینقدر اینجا ترسناکه!
من_چون چراغاش کمه..
مرینت_واسه چی کمه!!!
من_خب نابغه اینجا رطوبت زیاده اگر لامپ پر نور بزارن که همه جا آتیش میگیره!
و اندکی سکوت... 😂
در حمام رو باز کردیم..از شانس گند این حمام اونقدر شلوغ بود که جا برای نشستن نداشت!
مرینت_ای خدا مرگم بده!!!!
خوبه حوله پاشون بود حالا😂
من_باره اولته میای؟
مرینت_اگر منظورت حموم مردانس اره... شما چجوری طاقت میارین؟.. ما خانوما خیلی بهداشتی تر عمل میکنیم😱
من_نترس قراره یک چند ساعتی رو اینجا باشی!
مرینت_😱😭🤦♀️... میشه بگم غلط کردم؟!!!!
من_نه!
مرینت_بابا تو کل این مدت هر کار بگی میکنم ولی این یکی نه!!!
من_دیگه دیره😁... واستا همینجا الان میام!
مرینت_میشه بگم بین این همه مرد کجا میتونم برم؟
من_همشونم مرد نیستن نگا اون دوتا زن دیگه هم دارن کارتو میکنن برو بشین نگاه کن یاد بگیری! 😂
هیچوقت به این روحیه شیطانی خودم پی نبرده بردم😂😈
یک حوله سفید که تمام بدنم رو میپوشوند تنم کردم.. معمولا بعد از حمام اینارو میپوشید ولی من فقط میخواستم تماشا کنم😂
مرینت_عجب تاحالا با حوله ندیده بودمت!
من_ما حدود 24ساعته که باهم آشنا شدیم انتظار ندارم تو لباس بیشتری دیده باشیم!
مرینت_چرا دیگه توی لباس دخترانه صورتی دیدمت😂
من_قبر خودتو کندی😑🔪
یکم رفتیم جلوتر..
مرینت_حالا این مدیر کجا هست؟
من_اونا نگا کن همونجا نشسته
و به روبرومون اشاره کردم،.. مرینت هم به همون مرد چاقالویی که روی صندلی سنگی نشسته بود خیره شد!!
مرینت با حالت بین مرگ و زندگی_آدرین!!!!!!.. اینه؟؟؟!!!!!
من_اره!. چرا؟
مرینت_تو گفتی چاقه ولی نگفتی شکمش 7طبقه تجاریه!!!!!!!
من_نه بابا تجاری نیست مسکونیه😂
مرینت_من این یکی رو تمیز نمیکنم!
مرینت*
بزارین شخصی که اونجا نشسته بود رو توصیف کنم...
یه مرد چااااااااااااق که شکمش از شدت چاقی مثل7تیوپ بادی دورش پیچیده شده بود و کله تاس و کچلش زیر چراغ حمام میدرخشید!
من_ آدرین این که بیشتر شکل خرسه!
آدرین_حالا یجوری با پشمالو بودنش کنار بیا دیگه😂
من_آدرین بخدا خودمو دار میزنم!
ادرین_بزن بزن راحت باش😂
دیگه نزدیک بود اشکم در بیاد!
توی این مکان... این یارو!!!!.. دارم کابوس میبینم؟؟؟؟!!!!؟!
آدرین_بدو دست بکار شو بدو..
دست منو گرفت و باهم رفتیم سمت این چاقالو!
آدرین_سلام آقای رونالد..
آقای رونالد که بخاطر لپای آویزونش چشماش خیلی تنگ بنظر میرسید به ما نگاه میکرد وگفت_به به چه عجب چطوری قهرمان کوچک!(چرا این لقب و تو همه رمانام گذاشتم😐💔)
قهرمان؟.. یعنی کسی که همه جا حرفشو میزدن اونه؟
شنیدم اینقدر بازیش خوبه که توی مسابقات آمریکا در سطح جهانی بازی میکرده!
آدرین_خوبم.. به لطف امکانات هتل.. هنوز کسی رو نگرفتین؟
تو دلم خدا خدا میکردم بگه چرا... بگو چرا لامصب!!!!!
رونالد_نه اتفاقا. گفتم شاید یکی پیدا کنم.
آدرین_چقدر خوب اتفاقا این دوستم برای کمک اومده بود!
آدرین میکشمت!!!!!!!!!!!
آقای رونالد_چه خوب...
من_فکر کنم یه نفر صدام میکنه!
آدرین_نه عزیزم من جواب اونی که صدات میکرد رو میدم شما به کارت برس😂
قیافه من😬🔪😱
آدرین زد رو پشتم_موفق باشی کدبانو!
و رفت روی صندلی چوبی نشست و دستش رو زیر چونش گذاشت و به ما خیره شد...
دلم میخواست بزنم این لبخند شیطانی رو بترکونم!!!
خدایا این رونالد از کی حموم نرفته بود!!؟
یکم به اطرافم نگاه کردم تا ببینم باید چیکار کنم.. لیف رو برداشتم انگاری که باید از پشت شروع میکردم!
رونالد_اول یکم آب بریز..
بیا دستور میده!!!
میخواستم حرف بزنم که ادرین با دست بهم اشاره کرد که هرکار میکه بکنم!
تا اینو گفت با دست نشونش دادم...... 🔪.... 😬😡
ادرین هم زد زیر خنده!!!
سطل رو برداشتم و از توی حوض کوچیک کنارم آب برداشتم..
آخه هتل با این امکانات چرا حمومش رو سبک قدیم ساخته!!!
اب رو ریختم روش و دوباره لیف رو برداشتم... اینقدر از این کار چندشم شد که آدرین ریسه میرفت از خنده!!.. کشتمت فقط!!!
پشت گنده چاقش اینقدر طبقه ای بود که مجبور بودم هر طبقه رو کشیدم باز برم یکی بعدی!
ادرین_دختر جون کارتو درست انجام بده اون وسطم بکش خوب!
و بعد دوباره خندید.. منظورش از وسط اون قسمتای پشتش بود که فرو رفته بود توی دریایی از چربی 🤢
با یک حرصی نگاش کردم که خودم از خودم وحشت کردم!
حاضرم قسم بخورم نصف پشتش رو چشم بسته لیف کشیدم😑
من_خوب داری لذت میبری نه؟
این رو با تیکه به آدرین گفتم..
آدرین_اخ آخ... مردم از خنده.. چقدر کندی هنوز دستو پاها مونده ها🤣
دستو پا ؟؟؟؟؟؟؟!!!.. اونم مال این خیکی!!!!!
دوباره آب ریختم روش.. چرا تمیز نمیشه این؟؟!
سریع دویدم جای آدرین و بهش گفتم_این چرا تمیز نمیشه؟
آدرین در حالی که از خنده قرمز شده بود گفت_اون پوستش همون شکلیه بابا..
من_نه خیلی لیزه😑
آدربن_نرم کننده میزنه!
من_این خیکی چیه که نرم کننده هم بزنه!
نمیدونم از حرف من بود یا از این که حالم داشت بهم میخورد لذت میبرد.. ولی تا اینو گفتم دوباره شروع کرد به خندیدن!🔪
بله نوبت به شستن کله این کچلیک رسید!
الان من کله تاس این رو با چی بشورم؟
رونالد_بیا با این بشور!
یه چیزی داد دستم... شیشه پاک کن؟!!! 😶😶🤨
از شدت تعجب با چشمای گرد شدم به آدرین نگاه کردم.. این بشر عوضی دستاشو به دلش گرفته بود و عین چی میخندید!
من_نفس بکش نمیری!
هیچی دیگه شیشه پاک کن رو ریختم روی کلش تا بشورم دیگه😂
وقتی آب ریختم بببببررررررققققق میزد سرش!!
اصن در حدی که خودمو توی سرش میدیدم!
رونالد_یه ماساژ نهایی هم بده دیگه تموم!
ماساژ!!!!!!!.... آخه چرا؟!؟!؟؟!؟!؟!!!
دستامو جای شونه هاش بردم..نمیتونستم ماساژش بدم آخه... مثل ژله بود خوب!!!
ریوما اومد جلو و گفت_ببخشید آقای رونالد ما واسمون مشکل پیش اومد باید بریم..
رونالد_باشه..کارت خوب بود ولی یکم بیشتر تمرین کن!
تو دلم گفتم فقط ساکت باش کپلو!!!!!!
ادرین یه نیشخند زد و گفت_بیا بریم. 😂
من_ واییی مرسی که نجاتم دادی!!
آدرین_نجاتت ندادم...فقط دیگه طاقت خنده بیشتر رو نداشتم😂
من_حالا میتونستی ضایعم نکنی😑🔪
.... از حموم بیرون اومدیم.. لباسامو عوض کردم.. و هردومون از زیرزمین خارج شدیم..
من دیگه غلط بکنم از فرسخی اینجا رد بشم!
روی چمنا نشستم تا یکم استراحت کنم.
آدرین گوشیش رو دستش گرفت و ریسه میرفت از خنده رو زمین!
من_به چی میخندی؟
آدرین_اینستا داری؟. 😂
من_اره چطور مگه؟
آدرین_پستمو ببین😂
گوشیمو در اوردم و توی پیچش رفتم.. پست جدید رو نگاه............!!!!!
من_ازم فیلم گرفتی!!!!!!!!
ادرین باز خندید..
من_عوضی... من از تو فیلم نگرفتم!
آدرین_خب میخواستی بگیری😂
قیافه من در اون لحظه:😐😐😐😖😵☠️
.......