💙Blue eyes💙

𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 · 1402/07/18 21:17 · خواندن 2 دقیقه

 (◉‿◉) مخم سر این پارت درد گرفت  

اماندا اگرست ♡

روبه مامان میکنم و میگم: حتما بعدش بند ناف من و مارک رو بریدن و از دل تو جدا شدیم و من شدم دختر و مارک شد پسر 

m: راستش شما قبل از اینکه به دنیا بیاین دختر و پسر بودین 

مامان از تختخواب بیرون میاد و فن رو زیاد میکنه تا اتاق کمی هوا بگیره گمون نکنم (اون) دیشب بعد از ساعت نه اینجا اومده باشه هروقت که این طرف ها افتابی میشه دمای اتاق فرق میکنه اصلا در مورد اون دوست ندارم چیزی بپرسم که مامان ناراحت بشه

m: خب ببینم عشقام، که امروز پنج ساله شدین دوست دارین کادوی تولدتون رو الان بهتون بدم یا بعد از اینکه صبحونتون رو میل کردین؟ 

ma: حالا کادومون چی هست؟ 

m: میدونم دلتون میخواد زودتر به کادوتون برسین ولی قبلش بهت بگم که انقدر ناخن هات رو نخور این جوری که میکنی اون میکروب های ناقلا یواشکی میرن تو دهنت

a: اون وقت اگه مارک این کارو بکنه دوباره عین اون سال که سه سالمون بود مریض میشه و بعد هم اسهال و استفراغ میگیره؟ 

m: اوه شایدم بدتر میدونین که میکروب ها میتونن ادم هارو هم بکشن 

ma: بعدش ادم زودی برمی گرده تو اسمون؟ 

m: هنوز که داری ناخن میجویی مارک

مارک زودی دستش رو از توی دهنش در میاره

ma: ببخشین

دستش رو زیرش میذاره و روی همون ناخنی که داشت میجوید میشینه 

سریع میپرم روی صندلی ننویی تا بتونم ساعت رو ببینم ساعت هفت و چهارده دقیقست حالا میتونم بدون اینکه از صندلی کمک بگیرم با تخته اسکیتم بازی میکنم بعد درحالی که برای خودم اواز میخونم میپرم رپی لحاف مارک هم میاد پیشم، چه حالی میده حالا توی برف ها غلت میزنیم و اسکیت بازی میکنیم 

a: پس کی قراره کادو هارو باز کنیم؟ 

m: میشه بعد از صبحونه باشه میشه همین الان هردوش خوبه نکنه میخواین من به جاتون تصمیم بگیرم؟ 

a: نه من حالا دیگه یه خانوم پنج ساله ام باید خودم تصمیماتم رو بگیرم

مارک تندی میگه: خب انتخاب صورت گرفت یالا الان بهمون بده! 

منم تند تند سر تکون میدم مامان دست میکنه زیر متکا و چیزی رو بیرون میاره فکر کنم از دیشب تا حالا همون جا قایمش کرده بود دو تا کاغذ خط دار لوله شده که دورشون روبان بنفش پیچیده، میدونم که مال شکلات هاییه که قبلا شب کریسمس کادو گرفته بودیم هرکدومش رو به یکیمون میده 

m: یواش باز کنین پاره نشه 

اروم روبانو شل میکنم و کاغذو باز میکنم 

a: چه خوشگله! 

☆☆☆☆

بزرگ ترین سوتی مدرستون؟؟؟؟ 

خودم: معلمم پارسال صدام کرد بیا پای تخته واسه دیکته گف بنویس کبرا منم نوشتم تموم که شد برگشتم نشستم سرجام دوستم گف چرا نوشتی کیری؟ منم بفاک رفتم 🥲