old love پارت 11

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/07/15 20:38 · خواندن 2 دقیقه

P11 

می دونید چرا جدیدا زود دارم پست و پارت می زارم 🗿 چون می خوام سطح الماس بشم ولی با لایک و کامنت های شما 🚬🗿

 

 

 

آدرین با گونه های سرخ به مرینت نگاه می کنه و از کاری که مرینت دوباره انجامش داد ذوق مرگ میشه و تعجب می کنه 

مرینت بعد از اینکه گونه ی آدرین رو بوسید دوباره لباشو گذاشت روی لب های آدرین 

و لب های آدرین رو با ولع بوسید، مرینت داشت عشق قدیمش رو می بوسید

 کسی که تو بچگی عاشقش بوده و شاید انگار مرینت احساسش به آدرین دوباره داره 

برمی گرده 

مرینت لب های آدرین رو مک می زد و زبونشو تو دهن آدرین می چرخوند 

آدرین از اینکه مرینت داشت می بوسیدش و اینکه شاید مرینت عاشقش شده خوشحال بود 

مرینت و آدرین وقتی لب هاشونو از هم جدا کردن 

جک دیگه اونجا نبود شاید از اینکه بیشتر ضایع نشه ترسیده بود و رفته بود 

آدرین دستش رو روی گونه مرینت گذاشت و با یک لبخند ملیحی گفت : 

« فکر نمی کردم که یک روز منو ببوسی »

مرینت دستاشو دور گردن آدرین حلقه می کنه و میگه :

« لبات خوش مزن »

آدرین : « زبون توهم خیلی خوش مزس ولی لبات خوش مزه تره، حالا توهم منو دوست داری؟ » 

مرینت دست هاشو از دور گردن آدرین برمی داره و سرش رو روی سینه های آدرین می زاره و میگه : 

« نمی دونم »

 آدرین موهای مرینت رو می بوسه و میگه :

« پس چرا دوباره منو بوسیدی؟ »

مرینت : « چون لبات نرمن » 

آدرین به مرینت میخنده و میگه : 

« بهونه های الکی میاری؟ خب حالا تو میگی لبام نرمه منم خ. رم و باور می کنم ، اگه دوسم نداری پس چرا الان تو بغلمی؟ » 

مرینت : « خب چون دوسِت دارم فقط به عنوان یک دوست » 

آدرین مرینت رو محکم تر بغل می کنه و میگه : 

« ولی من می دونم که تو منو بیشتر از دوست داری مثل وقتی که بچه بودیم »

مرینت سرش رو از روی سینه های آدرین برمی داره و با تعجب میگه :

« بچه بودیم؟ مگه ما همو تو بچگی دیدیم؟ »

آدرین به مرینت لبخند می زنه و میگه :

« آره تو تو بچگی بهم گفتی که عاشقمی، ما تو پارک همو دیدیم هر روز با داداش بزرگ ترت دنیل می یومدی پارک ، از همون بچگی عاشقتم » 

مرینت : « ................................. 

 

تموم شد 

میشه لایک و کامنت بزارین که زودتر به سطح الماس برسم؟ 🗿😁