Love is not a crim part 13
برای بعدی ۶۰ کامنت
حدودا ساعت ۳ شب بود که با درد معدم بیدار میشم . وقتی بیدار میشم حس خیسی رو دست پیدا میکنم ! میخواستم از بالای تخت بیام پایین که خودمو ردیف کنم ولی دستی مانع این کارم شده
آدرین : کجا میخوای بری
صدای آدرین بود ، این اینجا چیکار میکرد
مرینت : میخوام برم دستشویی
آدرین : چرا ؟{خب برای چی میرن دستشویی ؟ }
مرینت : چیزه...... امروز چندمه ؟
آدرین : بیست و پنجم ..... چطور ؟
خاک تو سرم که تاریخ پریودیم و یادم نبود
مرینت : هیچی .... شلوارم کثیف شده
آدرین با تعجب میشینه
آدرین : خرابکاری کردی ؟
مرینت : نه
آدرین : پس چی شد ؟
مرینت : خب .... بفهم دیگه
آدرین : آها گرفتم
سریع بدون اینکه چیزی بگم وارد دستشویی میشم و خودمو سریع جمع و جور میکنم . من چجوری نمیدونستم امروز بیست و پنجمه ؟ وقتی میام بیرون یک لیوان رو میبینم که بالای میزم بود . به سمت اون لیوانه میرم میبینم توش دمنوشه ، اینو کی گذاشت اینجا ؟ وقتی لیوان رو بر میدارم زیرش یک کاغذ میبینم . کاغذ رو بر میدارم و روش رو که یک سری متن نوشته بود آروم زمزمه میکنم .
این دمنوش رو بگیر بخور دردت کمتر میشه منم رفتم اتاقم برای اینکه راحت تر باشی . شبت بخیر فرشته کوچولوم
کاغذو روی میز میزارم و لپ تاپم رو بر میدارم و تصمیم میگیرم فیلم ببینم . دقیقه ها میگذره و میگذره ولی فیلمه تموم نمیشه . به تایمش نگاه میکنم حدودا ۲:۳۰ بود . بیخیالش میشم و لپ تاپ و لیوان رو میزارم بالای میز و به پهلو دراز میکشم . نمیدونم چی شد که امشب مایک رو دیدم ولی ممکنه که زنده باشه ؟ خودم دیده بودم که تصادف کرده بود و روش پارچه سفید کشیدن . سعی کردم از فکر بیام بیرون چون فردا کلی کار داشتم و باید میخوابیدم . دقیقه ها گذشت و خوابم نمیبرد که از گوشیم صدای پیام اومد
آدرین : بیداری ؟
مرینت : اره
ادرین : الان بهتر شدی ؟
مرینت : اوهوم
آدرین : حوصلم سر رفته .... تا الان چیکار میکردی ؟
مرینت : با اجازه شما فیلم میدیدم
آدرین : ولی من که بهت اجازه ندادم
مرینت : ولی من بدون اجازه شما دیدم
آدرین : الان دم در آوردی نه ؟
مرینت : اره
آدرین : فردا واست دارم
مرینت : الان که فرداست
آدرین : جانم ؟
مرینت : میگم الان از ساعت ۱۲ گذشته و ساعت ۴ صبحه پس یعنی فردایی که الان گفتی رو باید دیروز میگفتی
ادرین : پس امروز واست دارم
مرینت : تو که امروز منو نمیبینی
آدرین : یعنی چی ؟
مرینت : امروز باید برم کمپانی
آدرین : چرا ؟
مرینت : بهم گفتن که بیام اونجا
آدرین : ولی تا شب که نمیمونی
مرینت : اتفاقا گفتن باید تا شب باشم
ادرین : پس همراهت میام
مرینت : گفتن همراه فیلیکس برم
آدرین : ولی من میخوام همراه تو بیام
مرینت : نمیتونی دیگه
آدرین : اصلا من قهرم
مرینت : قهر باش
آدرین : یعنی اصلا واست مهم نیست که باهات قهر باشم ؟
مرینت : نه نیست دو دقیقه بعد قسم میخوری که باهام قهر نیستی
آدرین : راست میگی
مرینت : اینو که همیشه میگفتم
آدرین : اصلا من میخوابم تا بیشتر از این تخریبم نکردی
مرینت : مگه من وسیله ای چیزی داشتم که تخریبت کنم ؟
آدرین : مرینت !
مرینت : ببخشید
آدرین : شب بخیر
مرینت : شب بخیر
گوشیم و میزارم کنار و به خواب عمیقی فرو میرم
_____________
لایک و کامنت فراموش نشه