Figurative love p7

𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 𝗁︎𝖾𝗅︎𝗂𝖺 · 1402/07/14 10:24 · خواندن 3 دقیقه

باهاتون قهرم.چرا حمایت نمیکنین:(

اگر حمایت کنین یه پارت خیلی خیلی طولانی میدما

توجه:تعداد پارت هر فصل ۱۰ تا شده


از زبان مرینت:

داشتم همینجوری راه میرفتم.یکم درد داشتم.

خیلی خسته شدم و نفس نفس میزدم.بالاخره یه ایستگاه اتوبوس پیدا کردم و سوارش شدم.

داشتم به اون اتفاق فک میکردم.یعنی من الان به آدرین خیانت کردم؟ اوه مرینت اون که دوس پسرت نبود. 

یه لحظه!یعنی من الان عاشق آدرین شدم که دارم همچین حرفایی میزنم؟

تو فکر و خیال خودم بودم که راننده گفت:خانم!کجایی؟پولمو بده برم مگه من علافم؟

مرینت:باشه!حالا چرا عصبانی میشی؟

داخل کیفم رو گشتم.خدا رو شکر پولام و کارتم رو ندزدین. بعد با راننده عصبانی حساب کردم.

احساس کردم در خونه یکم آسیب دیده.حالا ولش کن.

اینقد خسته بودم که همونجوری رفتم روی مبل و خوابم برد.....


فلش بک به روز قبل:

از زبان آدرین:

بعد از مصاحبه با خبرنگارا،دنبال یه هتل گشتم تا موقعی که خونه نخریدم اونجا باشم.

بعد از یه عالمه گشت و گذار یه هتل پنج ستاره پیدا کردم.به خدمت کارا گفتم وسایلم رو ببرن داخل.منم اون موقع افتادم رو تخت.حوصلم سر رفته بود پس گفتم به مرینت زنگ بزنم تا باهم بریم کافه.

مرینت:سلام من....

آدرین:سلام مرینت من میخواستم یه چیزی.....

مرینت:من مرینت هستم لطفا پیام بزارین بیب.(بِیب نخونیدا😂)

مثل اینکه گوشیش خاموش بود.پس رفتم پیش نینو.چون اون داشن با آلیا چت می‌کرد و آلیا میدونست خونه مرینت کجاست.

تق تق.

نینو:بیا داخل.

آدرین:سلام.داری با آلیا چت میکنی درسته؟

نینو:آره چطور مگه؟

آدرین:به آلیا بگو مرینت کجا زندگی میکنه.آخه میخوام برم ببینمش.

نینو:خودت بهش بگو.بیا اینم گوشیم.

آدرین: الان بهش زنگ میزنم.

آلیا:سلام نینو....

آدرین:سلام آلیا من آدرینم دوست نینو.میخوام مرینت رو ببینم ولی گوشیش خاموشه.میتونی آدرس خونش رو بهم بدی؟

آلیا:باشه الان براتون میفرستم.


پایان مکالمه آدرین و آلیا

آلیا آدرس خونه ی مری رو واسم فرستاد منم سوار ماشینم شدم و رفتم. راه هتل با خونه مرینت حدود نیم ساعت بود.

ماشین رو یه جا پارک کردم و زنگ خونه رو زدم.

زینگ،زینگ.زینگ،زینگ.(مثلا صدای زنگه😂)

مرینت چرا باز نمیکنی.

رفتم کنار پنجره تا بتونم داخل خونه رو ببینم.دیدم مرینت نبود!

باز دوباره بهش زنگ زدم.بازم جواب نداد.

به آلیا و نینو هم زنگ زدم.تا اونا هم بیان.

آلیا:مطمئنی خونه نیست؟

آدرین:آره مطمئنم!

نینو:نگران نباش پسر.بنظرم بهتره در رو بشکونیم و بریم داخل.

آدرین:باشه بریم.

در رو شکوندیم و رفتیم داخل خونه.من پذیرایی رو گشتم،آلیا طبقه بالا و نینو زیر زمینو.اونجا هم نبود.پس به پلیس زنگ زدیم.پلیس ها گفتن که پیداش میکنیم.

من اینقد خسته بودم که داخل اتاق مری خوابم برد.

نینو:آلیا به نظرت آدرین همینجا بمونه یا ببریمش هتل؟

آلیا:به نظرم همینجا بمونه بهتره.


زمان حال:

از زبان مرینت:

با صدای خر خر یکی بیدار شدم.صدا از اتاق خودم بود.چوب بیس‌بالم رو که تو اتاق کناری بودبرداشتم و رفتم سمت اتاق.

از گوشه در نیمه باز داخل رو نگاه کردم.آدرین بود!

صبر کن.اگر اون فیلیکس باشه چی؟ دفعه قبل هم همینجوری گول خوردم.

پس چوب بیس‌بال رو محکم تر تو دستم فشار دادم و رفتم داخل اتاق.

چوب رو کنار سرش قرار دادم و.....


پایان پارت هفتم

برای پارت بعد ۲۰ تا لایک،۳۰ تا کامنت.