old love پارت 9

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/07/13 15:50 · خواندن 2 دقیقه

کاور عوض شد :/

 

 

از اون روز به بعد مرینت دیگه با آدرین حرف نزد و هروقت آدرین می یومد سمتش ازش فرار می کرد 

آدرین از اینکه جک به مرینت خیلی نزدیک بود حسادت می کرد 

نمی خواست عشق قدیمیش رو کنار کسه دیگه ای ببینه 

هر روز می رفت پیش مرینت تا بهش بگه که همون آدرینی هستش که مرینت وقتی بچه بود بهش گفته بود دوسِت دارم! 

آخرین حرفی که مرینت وقتی بچه بود به آدرین گفته بود دوسِت دارم بود بعد از اون روز مرینت دیگه برنگشت 

تنها چیزی که از خودش برای آدرین جا گذاشت عروسک خرسیش بود 

بوی مرینت هنوز روی اون عروسک مونده بود 

که وقتی آدرین اون عروسک رو بو می کرد یاد مرینت

 می یوفتاد

 

 

مرینت و جک کنار هم وایساده بودن

جک می خواست به مرینت بگه که دوسش داره 

جک برای اینکه به مرینت نزدیکتر بشه دستش رو روی موهای مرینت می کشه و میگه : موهای ابریشمی و خیلی نرمی داری 

جک پسری مهربون و منطقی بود با چشمای سبز تیره و 

موهای قهوای روشن بود 

که بیش از حد عاشق مرینت بود  ولی جک از رفتار و اخلاق آدرین با مرینت فهمیده بود که آدرین عاشق مرینته 

نمی خواست بین مرینت و آدرین جدایی بندازه فقط 

می خواست سعیشو بکنه 

جک دستاشو داخل جیبش کرد و به دیوار تکیه داد و به مرینت نگاه کرد 

گونه هاش سرخ شده بود نفس عمیقی کشید و با صدای خیلی آروم گفت : 

« مرینت اگه یک روز بفهمی که دوسِت دارم چطوری باهام رفتار می کنی؟ » 

مرینت به دو ماه پیش فکر کرد همون روزی که آدرین برای اولین بار به مرینت اعتراف کرد 

ولی مرینت از اون روز به بعد از آدرین فرار می کرد 

یعنی قرار بود اگه جک هم بهش اعتراف کنه مرینت ازش فرار کنه؟ 

مرینت از اینکه جک هم بخواد بهش اعتراف کنه ترسیده بود با لکنت گفت :

« خ. ب نمی دونم » 

مرینت خواست چیزی بگه ولی جک بدون فکر کردن و خیلی سریع میگه :

« مرینت من عاشقتم » 

جک بعد از تموم شدن حرفش به مرینت نزدیک میشه و دستاشو دور کمر مرینت حلقه می کنه 

و لباشو به لبای مرینت نزدیک می کنه و ........ 

 

 

دوست داشتم جای حساس تموم کنم 💨🥰

اگه جک مرینتو ببوسه چیکارم می کنید؟ شایدم نبوسید نمد