Love is not a crim part 6

Elnaz Elnaz Elnaz · 1402/07/11 21:33 · خواندن 3 دقیقه

برای پارت بعد ۳۰ کامنت + ۱۵ لایک 

یعنی ممکنه کی گرفته باشه . ولش کن مهم نیست مهم اینه که نمیرم تا لباس بگیرم . رفتم سمت راست که لباس های تو خونه بود . نمی‌خواستم این چند روز اول لباس راحتی بپوشم پس یک شلوار سبز با تیشرت سفید می‌پوشم {عکسشو میزارم } . به طرف دمپایی ها میرم و یک دمپایی سفید می‌پوشم . به طرف میز آرایش میرم و موهامو دم اسبی می‌بندم و آرایشم رو ترمیم میکنم تا ضایع نشه

یادم باشه رنگ موهامو عوض کنم یا نه نمیخواد . گوشیمو گرفتم و به سمت پایین حرکت کردم . وقتی رفتم پایین کسی به جز آدرین نبود .

آدرین : بیا دنبالم

وقتی رفت مثل جوجه اردک پشت سرش حرکت کردم تا اینکه به یک دری رسید . در رو باز کرد

آدرین : برو تو

داخل رفتم و به فضای اتاق نگاه کردم .یه چیزی شبیه صحنه رقص بود .

آدرین : برو بالای صحنه

مرینت : باشه

وقتی رفتم بالا به فضای رو به روم نگاه کردم تا اینکه یه چراغی روشن شد و آدرین و مایک و فیلیکس رو نمایان کرد . اینجا چه خبره ؟

مایک : خب .... ببین ما قراره ازت یک تستی بگیریم اگه قبول شدی که وارد گروه میشی اگه نه که دوباره کار آموز میشی

چی ؟ چی شده ؟ نه نه نه من نمیخوام دوباره کارآموز شم

فیلیکس : ببین این تست خیلی راحته ما یه آهنگی پخش میکنیم تو هم همراهش باید بخونی و برقصی باشه ؟

مرینت : ( با کلی لکنت ) ب.....باشه

خیلی استرس داشتم تا حالا جلوی کسی نرقصیده بودم . دیدم آهنگی پخش شده . اسمش Fack love هست و من برای آزمون آیدل شدن قبول شدم ولی الان چیز زیادی ازش یادم نمیاد . شروع میکنم به خوندن و رقصیدن . آهنگش حدودا ۴ دقیقه بود تا اینکه تموم شد . انگار این ۴ دقیقه واسم به اندازه چهار سال گذشت .

لوکا : مرینت واقعا خیلی خوب اجرا کردی واقعا عالی بوده ، کمی استراحت کن تا آهنگ بعدی پخش شه .

با خستگی رو صحنه نشستم و نفس نفس زدم . دیدم یکی بالا سرم وایستاده . بهش نگاه کردم، آدرین بود .

آدرین : بیا اینو بخور .

به بطری آبی تو دستش نگاه کردم و ازش گرفتم

مرینت : ممنون

آدرین : فکر نمی‌کردم انقد خوب اجرا کنی واقعا عالی بوده

مرینت : ممنون

سر بطری آب رو باز کردم و مقداری ازش خوردم . خنکی آب باعث شد کمی از خستگیم کم‌ شه .

آدرین : آماده باش چند دقیقه دیگه آهنگ بعدی پخش میشه

مرینت : باشه

نمی‌دونم چقدر گذشت ولی وقتی همشون دوباره رفتن سرجاشون نشستن از جام بلند شدم . آهنگ rover پخش شد . این اصلا خوراک خودم بود . دوباره شروع کردم به خوندن و رقصیدن . خیلی عجیب نگاهم میکردن ، نکنه دارم اشتباه میرم . سعی کردم کل استرس رو از خودم دور کنم و به کارم ادامه بدم تا اینکه تموم شد . وقتی بهشون نگاه کردم هر ۳ تا از جاشون بلند شدن و شروع کردن به دست زدن ، آروم خودمو به طرفشون خم کردم .

فیلیکس : براوو

مایک : خیلی خوب بودی

لوکا : آدرین به خدا نزاری بیاد تو گروهمون جرت میدم

آدرین : مگه میشه از دستش بدیم . با کمک مرینت سطح گروهمون تو کی پاپ بالا تر می‌ره

با لبخند بهشون نگاه کردم و از روی صحنه پایین اومدم . خیلی خوشحال شدم که خوششون اومده .

____________

لباس مرینت 

____________

واقعا ممنون از حمایتتتون 

اگه همینجوری پیش بره قراره کلی کارای مختلف تو رمان انجام شه 

لایک و کامنت فراموش نشه ❤️