Green eyes,the color of devil S2 P6

‌       starboy ‌ starboy ‌ starboy · 1402/07/07 17:11 · خواندن 3 دقیقه

۶۰ کامنت

دستمو روی زخماش بردم، اشک تو چشمام حلقه زد، سر انگشتامو رو پوستش جا به جا کردم، صورتش هیچ حسی نداشت.. هیچ‌حسی.. انگار گاهی اصلا منو نمیدید.. انگار به یه وسیله زل زده بود. توی صدام بغض بود و دست خودمم نبود.
_اینا براچین؟
نیشخندی زد و صورتش دوباره بی حس شد.. با همون نگاه بی حسش بهم زل زد، صورتشو به صورتم نزدیک کرد و دستاشو زیر سرش برد
_ مگه نمیبینی؟ جای ناخن.
چشمامو بستمو بعد‌چند ثانیه باز کردم. لحنش مست بود، خیلی مست.. یکم توی رخت خواب جا به جا شدم و بعد از پاک کردن چشمای اشکیم نگاهش کردم
_ جای ناخن کی؟
_ نمیشناسمش. رو سینش خال داشت و..
اجازه ادامه دادن حرفشو ندادم، سرمو تو دستام گرفتم و جیغ زدم، خیلی بلند.. اینقدری که مطمعنم با اینکه خونه فاصله زیادی با اپارتمانای اطراف داشت همسایه ها بیدارشده بودن.. بعد اینکه نفسم بند اومد دوباره جیغ زدم، با همون نگاهش که بازهم توش هیچ حسی نبود نگاهم میکرد.
روش افتادم و دستامو به سینش کوبیدم
_ چرا... حتی یذره هم.. به من فکر نکردی؟
سرشو خم کرد و به دستاش تکیه داد، مقاومت نکرد انگار منتظر بود به زدنش ادامه بدم، وقتی دیدم هیچ حسی نداره کارمو متوقف کردم و سرمو به سینش تکیه دادم.
_ یادت نمیاد؟
صداش گرفته و حرفاش کشدار بود.. مستیشو به وضوح حس میکردم، 
_ بهم گفتی هیچ ربطی بهم نداریم
سرمو بالا اوردم و بهش‌ نگاه کردم. درسته.. لعنت به من. چرا اینو بهش گفته بودم؟
_ بعد الان ازم ناراحتی که با یه دختر دیگه خوابیدم؟
پوزخندی زد، سرشو رو به بالا گرفت و بلند خندید، دستشو رو شونه هام گذاشت و فشار کمی به شونه ام وارد کرد تا منو سمت عقب هول بده، درهمون حال با صدای ارومتری لب زد: پس همه چی تقصیر منه؟ منم باید انکار کنم؟ 
همش تقصیر من بود.. دستمو رو شونه هاش گذاشتم تا مانع این بشم که منو از خودش جدا کنه
_ مگه چی کم داشتم که با یکی دیگه خوابیدی؟
پوزخند دیگه ای زد و نگاهشو به نقطه نامعلومی داد..
_ من چی کم داشتم که اون عوضی حرومزاده رو بوسیدی؟
حس کردم نفسم بند اومده و راه تنفسم بسته شده، صدایی شبیه به ناله اروم از دهنم بیرون میومد و حتی توان بستن چشمامم نداشتم، با چشمای سبزش که تیره تر بنظر میومدن بهم نگاه‌ کرد
_ نفس بکش
اه درسته.. اونم فهمیده بود نفس نمیکشم.. سرمو کمی بالا بردم و هوارو تو ریه هام کشیدم، دستمو روی چشمم بردم و اشکای مزاحمم رو پاک کردم، متوجه شدم پتو رو از روی کنار زد تا از روی تخت بلند شه، دستمو روی شونش گذاشتم
_ آ..آدرین.. ببخشید..من..نمی..
فشاری به شونم وارد کرد و هولم داد، از جاش بلند شد و کت و تیشرتش رو برداشت، از جام بلند شدم تا جلوشو بگیرم اما قبل رفتن من از اتاق خارج شد،

 

 

 

 

 

یوهاهاهاهاهاهاها

خب اگه نفهمیدین کل رمان از زبان مرینته 

انشالله یکم دیگه اینو تمومش کنم.