وبلاگ لیدی باگ

𝐏:𝐞𝐧𝐝

راستی لطفا در نظرسنجی کاور ها شرکت کنید.

(پارت ویژه)(پایان تلخ)

adrin:                                                                   

رسیدم اونجا و اولین کسی که دیدم مرینت بود واقعا خوشگل شده بود. کفش هاش،موهاش،لباسش،میکاپش 
و از همه خوشگل تر صورتش.واقعا محوش شده بودم اخه یه ادم چجوری میتونه انقدر زیبا باشه.همینجوری که به مرینت نگاه میکردم که ناگهان......
nino:                                                                       
دیدم ادرین اومد رفتم بهش سلام کنم ولی انگار اصلا حواسش نبود.همینجوری داشت به یه چیزی نگاه میکردم دستم رو جلوی چشماش بالا و پایین کردم و اسمش رو صدا زدم.که بلاخره یه پلک زد و به من نگاه کرد.
adrin:                                                                   
متوجه نینو شدم داشت صدام میکرد پلک زدم و بهش با تعجب نگاه کردم 
نینو:کجا رو نگاه میکنی؟
آ:هیچجا
نینو یکم به جایی که داشتم میدیم نگاه کرد و 
گفت:خب پس
آ:من اصلا نمیدونستم دوستش دارم همین الان فهمیدم
ن:خب پس اونم امشب متوجه میشه که دوست داره
آ:چجوری؟
ن:چون من بهش میگم
آ :نه 
ن:اره
من میگفتم نه و نینو لج میکرد و میگفت اره تا اینکه یهو آلیا و مرینت اومدن جلومون
آل:سلام پسرا
ن:سلام عزیزم ، آلیا یه لحظه می‌یای؟
نینو دست آلیا رو میگیره و میبره یه گوشه و میگه:
آدرین مرینتو دوس داره
آلیا : میدونستم از نگاه هاش فهمیدم
نینو اونا باید امشب بهم برسن.
آلیا: من و تو نمیتونیم مستقیم دخالت کنیم پس... میدونی که چی میگم؟
نینو با پوسخند:اره
آلیا میره رو سکو و میکروفن رو بر میداره و میگه:
بچه ها توجه کنید ، بیاید یه بازی جالب، جرعت حقیقت ولی با یه قانون جدید هرکی که سر بطری بهش بی‌افته باید حسش رو به کسی که ته بطری بهش افتاده بگه و هر کس که یبار گفت باید بره از بازی بیرون
(هدف:آدرین حسش رو به مرینت بگه و چون تعداد زیاده و ممکنه که طبق خواسته پیش نره هرکی که گفت باید از بازی بره تا فقط مرینت و ادرین بمونن)
مرینت،ادرین،نینو،آلیا،رز،میلن،جولیکا،زویی،کلویی،
فیلیکس و کاگامی برای بازی اومدن
اولین بار به جولیکا و کاگامی
دومین بار برای رز و کلویی
سومین بار برای آلیا و نینو 
چهارمین برای میلن و فلیکس
و پنجمین بار ادرین و مرینت
آدرین با لکنت و صدای لرزیده:امم تا ۱ ساعت پیش برام مثل یه دوست ساده بودی مرینت ولی الان کسی هستی که.... که.. دوسش دارم و میخوام باهاش باشم.
Merinette
بطری برای من و  ادرین افتاد انتظار داشتم بگه یه دوست معمولی و همینو هم گفت اما از حرف بعدش مثل یه بمب ساعتی بودم که هر لحظه میتونست منفجر بشه
آ: مرینت میدونی خودمم اولش شوکه شدم ولی خب.. لطفا ازم متنفر نباش، حداقل یه چیزی بگو
م:من ازت متنفر نیستم اما خب خیلی شوکه شدم 
آ : خب الان یعنی منو دوس داری؟
م: آر

میخواستم بگم اره که ناگهان لایلا با ۲ تا مرد بزرگ و به ظاهر خشن اومد و گفت 
ل: وایی چه رومانتیک؛زوجی که تازه بهم رسیدن ولی چقدر غمگین که مرینت نمیتونه با ادرین زندگی کنه چون الان میمیره 

moon

 بچه ها با دیدن لایلا ، ۲ تا مرد و تفنگ شروع به جیغ زدن و فراری شدن کردن 
همه به جزء ۲ نفر 
مرینت و ادرین که توسط اون ۲ مرد اسیر شده بودن لایلا به سمت ادرین میره و با دستش چونه ی ادرین رو میگیره و بالا میارتش و بهش میگه: عزیزم ناراحت نباش الان که از شر مرینت خلاص شدیم میتونیم با هم زندگی کنیم. فکرشو بکن وقتی که ازدواج کردیم ۳ تا بچه به دنیا میاریم و زندگی‌مون رو شیرین تر میکنیم
آ : لایلا بس کن من هیچوقت با تو ازدواج نمیکنم
لایلا ابرو هایش را درهم میکند و خودشو صاف میکنه و تفنگش رو اماده کرد و رو به مرینت کرد و گفت
خب مرینت ، آخرین حرفت رو بگو و بعد تفگش رو روی پیشانی مرینت چسباند 
مرینت : آدرین من نمیدونستم دوسم داری و همین امشب اینو متوجه شدم... آدرین من دوست دار..
مرینت نتونست حرف رو تموم کنه چون لایلا بهش شلیک کرد. مردها ادرین و مرینت رو ول کردند و رفتن لایلا تفنگش رو روی زمین میندازه و میگه: آدرین، من نمیخوام با من ازدواج کنی ، ولی اگه با من ازدواج نکنی نباید با کس دیکه ای هم ازدواج کنی و میره 
آدرین بی درنگ به سمت مرینت میره 
مرینتی که دیگر جانی نداشت و خون از سرش فوران میکرد. اشک های ادرین روی لب های مرینت میریخت و فریاد میزد : مرینت ، بعد تفنگی که لایلا روی زمین انداخته بود رو برمیداره ، مرینت رو بغل میکنه و یک گلولع را داخل سر خودش خالی میکنه 
به امید اینکه بتوانه با مرینت در دنیای دیگری زندگی شیرینی تجربه کنه.

    خب بچه ها اینم از رمان LOVE PARTY امیدوارم         خوشتون اومده باشه. شنبه شروع به نوشتن یه رمان       جدید میکنم.و LOVE PARTY اولین رمان من بود.تو              کامنت ها بگید رمانمو دوست داشتید یا نه؟