عشق اتشین❤️🔥f2p6
اینم از پارت بعد
========================================
صبح روز بعد
از زبان مرینت
جهت ساعت2 ظهر شروع میشه الان ساعت نهه
مرینت.ادرین پاشو
ادرین.الان پا میشم
مرینت.ادرین الان الانه پاشو
ادرین.باشه اهه
مرینت.تو نمیخوای بدونی نی نی جنسیتش چیه نه!؟
پاشد نشست با تعجب
ادرین.اِ وای خدا پاشو بریم
مرینت.باشه بابا یواش بیا بریم صبحانه
ادرین.اومدم مامانی
پایین رفتم به سختی و میزو چیدم دیدم ادرین با موهای خیس اومد رفته بود حموم لپمو بوسید
صبحانه را خوردیم لباسمو بای ی ساحلی عوض کردم لباس تعیین جنسیت را به ادرین دادم هم مال خودشو هم مال منو تو ماشین گذاشت بعدم سوار ماشین شدیم ادرین منو به آرایشگاه زویی رسوند لباسمو تحویل زویی داد خودشم رفت
زویی.امروز فقط بخاطر تو مغازه را باز کردم میخواستم بیام جشن که الان با هم میریم
مرینت.ببخشید ترو خدا
ی میکاپ ساده کردم لباسمو پوشیدم زویی هم خودشو میکاپ کردم ی لباس سفید خوشگل هم پوشید ساعت12و نیم بود که ادرین به اس ام اس داد من دم درم مامانی
سوار ماشین شدم زویی هم در مغازه را بیت و با ماشینش پست سر ما راه افتاد
ادرین.خوشگلا را میدزدناا!!
مرینت.اِپس مواظب با ندزدنت
نتایج باغ با ادرین حرف میزدیم وقتی رسیدیم بعضی ها ربان آبی و بعضی ها ربان صورتی دستشون بود
وارد که شدیم همه دست زدند دی جی اهنگ بخش کرد یکم با ادرین رقصیدیم ولی نفسم گرفت و روی صندلی نشستم ادرین اومد پیشم
ادرین.مرینت خوبی
مرینت.اره عزیزم
دیدم مامان امیلی و باباگابریل به سمتم اومدن
گابریل.به به مامان بابای خوشگل
لبخند زدم
امیلی.خوبی دخترم
مرینت.اره بهترم
ادرین.بچم داره لوس میکنه خودشو
گابریل. حالا میفهمی من چی میکشیدم البته هنوز مونده
ادرین.هی بابا این تا بیاد منو پیر میکنه
مرینت.به بچم نگو این این به درخت میگن
بعدش همه زدیم زیر خنده
دیدم سرو کله لوکا جولیکا و مامان سابین پیدا شد
سابین. بلاخره امروز میفهمم نوه چی دارم
لوکا.شاید درک نکنید ولی دارم بال در میارم
جولیکا. اوه اوه نرو بالا بیا پایین با اون بالات
ادرین.اینکه دایشه داره بال درمیاد من چی بگم
مرینت.شما ها فشار بخورید فعلا🤣
ادرین.اِ ارکا و لیندا هم رسیدن
لیندا.سالام سلام چطورید
مرینت.سلام دختر چقدر دیر کردین
ارکا.خانوم از آرایشگاه بیرون نمیاومد
مرینت.لیندا به ارکا که چیزی نگفتی
لیندا.خیالت راحت نگفتم میدونم میاد خبر چینی میکنه
جولیکا.منم به لوکا نگفتم
لوکا.هی ما چه گناهی کردیم
یکم گذشت همه رفتن سر میز نشستند
مرینت.میگم ادرین
ادرین.جانم
مرینت.فکر میکردی ی روز با هم تو این تالار برای جشن تعیین جنسیت باشیم؟!
ادرین.راستش نه ولی این نی نی ثمره عشق بینمون
تو همین حال و هوا بودیم که خدمه ها ی کارتن خیلی بزرگ آوردن باید تخ را میکشیدیم تا در جعبه باز بشهمنو ادرین نخ را کرفتیم و بقیه شمردن
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1
با اشاره ادرین نخ را کشیدیم یی دفعه ی عالمه دود آبی بالا زد به همراه بادکنک های فراوان آبی ادرین تا رنگ را دید بالا پرید دی جی اهنگ پسر پخش کرد خیلی خوشحال بودیم خانواده ها خیلی خوشحال شدم به علاوه خودم که از بچگی رویای داشتن ی پسر بچه را داشتم
ساعت6بود توی راه برگشت بودیم راستی ادرین برام ی سرویس طلا گرفته بهم جلوی همه داد یدفعه یاد بابام افتادم و ی قطره اشک از چشمام پایین اومد ادرین نگه داشت
ادرین.مرینت گریه میکنی
مرینت.چقدر بابام دوست داشت نوه داشته باشه همیشه به منو لوکا میگفت ی نظرتون زود ازدواج کنه من نوه میخوام
ادرین.اخه عزیزم میخوای بریم سرخاب پدرت
مرینت.بریم شاید آروم تر بشم........
=========================================
برای پارت بعد۳۰کامنت