
فراموشش کن p2

هایی ادامه
پارت یک ازمایشی بود . این پارتم واسه دل شما پارت بعد واسه اخر هفته چون مدارس داریم 🥲
خو بریم واس رمان
از زبان مرینت
از شرکت بیرون زدم و با گریه سوار ماشینم شدم اخه من چه خنگی هستم بغل رئیسم گریه میکنم اخه چرا ؟
همینطور اشک میریختم که یجا واستادم هم حالم بد بود هم دیگه چشمام توان رانندگی رو نداشتن .
اوایل ماه هم بود و عادت ماهیانه داشت شروع میشد . اخه چرا انقدر بدبختم ؟
اروم اشکامو پاک کردم و رقتم سمت پیاده رو یکم قدم بزنم که یهو تعادلمو از دست دارم و افتادم هیچی نفهمیدم چون سرم به زمین خورد و اسیب دید .
۵ ساعت بعد
بهوش اومدم و خودمو تو بیمارستان روی تخت دیدم .
+ ای ای این اینجا کجج..اا..ست ؟
_ سلام خانم اینجا بیمارستانه !
+ اینکه معلومه ولی من اینجا چیکار میکنم ؟
_ تعادلتون رو از دست دادید و افتادین پاتون پیچ خورده و سرتون کمی اسیب دیده خداروشکر به گیج گاهتون اسیبی نرسیده
+ اخه این چه شانسیه من دارم اه !
_ اتفاقا خوش شانس بودید وقتی داشتم سرتون رو برسی میکردم متوجه شدم قلبتون مشکل داره و ۳ رگتون یسته شده !
+ چیییی ؟
_ اروم باشید ضربان قلبتون نباید بالا بره .
+ چطور اروم باشم هانن ؟
یک لحظه چشمامو بستم و فقط خواستم بمیرمم ....
پایان
نگین کمه از خیلی نویسنده ها بیشتر نوشتم و اینکه حمایتتون مساوی با پارت طولانی یا کوتاهه
باییی راسی حمایت کنین مجبور نشم شرط بزارم