نمیخوام عاشق باشمp16

𝓗𝓸𝓼𝓷𝓪 𝓗𝓸𝓼𝓷𝓪 𝓗𝓸𝓼𝓷𝓪 · 1402/07/02 02:06 · خواندن 2 دقیقه

داریم به پارت آخر نزدیک میشیمم

این قسمت منحرفیه

 

 

 

 

......از زبان مرینت.....
وقتی رسیدیم خونه نینو شاخ دراورددیم
چقدر گنده بود خونش...
چقدر مهموننن..‌
وایسا ببینم!
نههههه
اون آدرین آگراستهه
چیکار کنم
خیلی خودمو دلبر نشون میدم نگه این دختره بلد نیست
آرههه
من بلد آدرین خان
      .....از زبان آدرین....
وقتی رسیدم دیدم چقدررررر دختر!
فقط منو نینو بودیم و چن نفر که نمیشناسمشون
آخجونن
مرینت ام اینجاست
اخجوون
با اون کو.ن بزرگش🤤
جوننن🤤
(داخل پارتی)
وسط رقص بودیم که 
به به
مشروب و آبجو رو آوردن
یه لیوان پر گرفتم و رفتم بالا
چه تعم تندی داره
نینو رو صدا کردم:
نینوو کجایی بیا آبجو بخور دیگههه
چشام باز نمیشه
وقتی نینو اومد یه چنتا جوک بی مزه گفت و من غش کرده بودم از خنده
خخخخخخ
ای دهنت سرویس نینو
اخ اخ اخ
    .....از زبان مرینت.....
(داخل پارتی)
آبجو رو آوردن
به به
خیلی وقت بود اینجوری حال نکردمااا
یه لیوانو رفتم بالا
مست مست بودم
رقص نور داشت چشمامو کور میکرد
آلیا از من بدتر
داشت می‌رقصید
آلیا: مرینت بیااااا
منم که از خدا خاسته
من: اومدممم
وسط دوپس دوپس بودیم که یه پسره دستمو گرفت و منو برد تو اتاق
چشام وا نمیشه
کیه این
یکم که دقت کردم دیدم آدرینه....

       .......از زبان آدرین.....
نمیدونم دارم چیکار میکنم
یعنی میدونمااااا
ولی نمیدونم
چسبوندمش به دیوار
داریم به آرزوم میرسم...‌

          ........از زبان مرینت ......
منو چسبوند به دیوار و میخواست بوسم کنه که .....
آدرین گفت:ببین مرینت من یه حسی بهت پیدا کردم.....
حرفشو قط کردم و گفتم : منم همینطور آدرین . همش دارم سعی میکنم که خودم رو نشون بدم که تو عاشقم بشی
آدرین: من تمام عمرم میگفتم من دیگه عاشق نمیشم. اما همش دروغ بود. تورو دیدم عاشق شدم . دنیام عوض شد . 
بعد کمی مکث ادامه داد: دوست دارم♡
من: منم


( اگه میخواید منحرفی بخونین لینک زیر رو 
کلیک کنید👇🏻

https://merinet1.blogix.ir/post/55

لینک👆🏻
اگه هم نمیخواید ادامه رو بخونین👇🏻)


شمارمو به آدرین دادم و از آدرین تشکر کردم و رفتم بیرون و دیدم پارتی تموم شده
دنبال آلیا میگشتم ولی پیداش نمیکردم.
به گوشیش زنگ زدم و یه بوق خورد و جواب داد
(شروع مکالمه)
من: کدوم گوری هستی؟
آلیا: خونه
من: چی؟براچی؟چرا پارتی تموم شده؟ چرا هیچکس نیست؟مگه نگفتی حالا حالاها تموم نمیشه؟
آلیا: پارتی تموم شده چون مامان بابای نینو کمتر از نیم ساعت دیگه از مسافرت میرسن خونه
من: چییییی چرا منو نبردییییی
آلیا: هر چقدر گشتم پیدات نکردم. حالا بیا خونه ما 
من: باشه. خدافظ
(اتمام مکالمه)
قط کردم
از اونجا اومدم بیرون و راه افتادم سمت خونه آلیا اینا

   

               
                "پایان پارت"
بابایی