
زندگی ترسناکه؟؟

ببخشید ندادم.ببگشید.
چرا همایت نمیکنید از رمانم؟ انقد ارزش برام قائل نیستید.
متأسفم واقعا که....
یهو در باز شد و......
دیدم لایلا رو ت.خ.ت( گیر ندید مهسا حذف میکنه)ل.خت خوابیده و آه ناله میکنه.اون پسره هم داره ک.ی.ر ش. میکنه تو لایلا.
ل:هوی شوتا ( شوتا اصن اسمه؟؟؟ من سممم ) یکم محکم تر میخواد شیر بخورم.
ش:باشه عشقم میخوری.
ل:خوبه.
مری:
خوبه متوجه حضورم نشدن آروم آروم به سمت در رفتم و از شانس عنی من پام به یکی از چاله های اتاق گیر کرد و یهو...._عه این اینجا چیکار میکنه!!!_ببخشید مزاحم شدم الان میرم.
ش:جون اینم خوب بدنی داری هاا.
ل:خفه شو تو فقط منو دوست داری فهمیدی؟
ش:باشه بابا بدن خوشگل من.
م:هه پس من برم.
مری:
از اتاق اومدم بیرون و دیدم همه مثل جغدا به من نگاه میکنن._چرا همه می جغدا بهم نگاه میکنین؟؟؟
اهم باید تا فردا بپرسم چرااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب به درک نگید.
ناتاشا:
اوففففف به کلی یادم رفته بود امروز تولده مریه.
باید به رادی همه بگم و دینا و جک....اصن اوففففف.
خو الان باید برم کیک درست کنم یعنی بعدش وایسا اول به رادی بگممممم.رادی آهای رادییی_بله ناتاشا ؟_چیزه امروز تولد مریه_نکران نباش من خودم میدونم کلا این مراسم برای شام نبود که رییس این مارو شام دعوت نکرد.من برای مری تولد گرفتم یه تولد سوپرایزی!_واقعا تو به فکر همه چی هستی._خواهش.
بیا پایین تررررر.
گود بایییی