نمیخوام عاشق باشم p15
طولانی نوشتم بایددد زیاد حمایت کنید
و اگه میخواید پارت بعد منحرفی باشه بگین
.....از زبان آدرین.....
کراش با عاشق بودن فرق داره مگه نه؟
آره دیگه
وقتی رسیدم خونه بدونه این که لباسامو عوض کنم خودم رو انداختم رو تخت
گوشیمو نگاه کردم دیدم نینو پیام فرستاده.
آخ که بخاطر نینو چه گوه هایی که نخوردم.
پیام رو که باز کردم دیدم نوشته:
امشب ساعت ۹ پارتی داریم خونه من کل بچه های رشته مد قراره بیان دیر نکنی! آها راستی تم پارتی سبزه.
ای دهنت سرویس نینو
ساعت شیشه
من آخه از کجا لباس سبز گیر بیارم آخه
اه
بدبخت شدم
الان برم حموم یا بعد پارتی؟
ای نینو ، ای نینو.....
برم سر کمد ببینم چه گوهی گیر بیارم بپوشم ...
......از زبان مرینت.....
بعد از کلاس رقص رفتم کیف و لباسام رو ورداشتم و منتظر لوکا موندم که بیاد بوسم کنه و باهام خدافظی کنه
هرچقدر منتظر موندم نیومد
اون که همیشه میومد
الان چرا نمیاد؟
رفتم تو دفتر مدیر و از مدیر پرسیدم : ببخشید...میدونید آقای کافی کجاست؟
مدیر: ایشون رفتن
من : عه چرا
مدیر: نمیدونم ایشون مرخصی ساعتی گرفتن و رفتن. و اینکه شما میخواید چیکار خانم دوپنچنگ؟
بتوچه آخه
من: هیچی میخواستم ببینم امروز خوب بودم یا نه؟
مدیر: آهان. میتونید تشریفتونو ببرید خانم دوپنچنگ
من: ممنون
اینو گفتم و بی معطلی رفتم بیرون
از مدرسه اومدم بیرون و چون حال نداشتم پیاده برم اسنپ گرفتم
وقتی رسیدم خونه کرایه رو گرفتم سمت راننده و گفتم: بفرمایید.
راننده: به سلامت
پیاده شدم و رفتم تو خونه و رفتم یه دوش آب سرد بگیرم
.....
اومدم بیرون ، حوله رو پوشیدم و نشستم رو مبل و گوشیم رو ورداشتم
دیدم آلیا پیام داده
گفته: سلام دختر چطوری؟نینو یه پارتی گرفته ساعت ۹ شروع میشه و همه بچه های رشته مد قراره بیان مخصوصا مدل معروف آدرین آگراست !تو هم بیا. راستی سبز بپوش. تم پارتی سبزه.
آها این شد یه چیزی
بعد ی روز سخت وقتشه یکم استراحت کنیم
گفت ساعت ۹ پارتی شروع میشه
رفتم سر کمد و یه لباس سبز پر رنگ که توش نقره ای هم استفاده شده بود ورداشتم و پوشیدم
خیلی بزرگ نشون میده باسنمو
همینو میپوشم برا پارتی
داشتم از گرسنگی نیمردم برای همین یه عصرونه گشنگ برای خودم درست کردم و خوردم.
مشغول میکاپ بودم که یاد اون پسره آدرین افتادم.
ینی اونم قراره بیاد؟
نمیدونمم.
یه گیره سر قشنگ هم زدم و کفش پاشنه بلند سبزم و.....
تیمام
آمادم
بزار یه زنگ به آلیا بزنم
چقدر سریع ورداشت
(شروع مکالمه)
آلیا: دختر برای پارتی آماده ای؟
من: آلیا یه سلامی هم بکن
آلیا: ببخشید مرینت خیلی هیحان دارم چون اولین پارتی عمرمه.
من: نه بابا
آلیا: آره
آلیا: آماده ای دیگه؟
من: آره بابا آمادم
آلیا: پس من نیم ساعت دیگه میام دنبالت
من : چرا؟
آلیا: باهم بریم دیگه
من: باش
من: فعلا
آلیا: بای
(پایان مکالمه)
الان باید نیم ساعت دیگه صبر کنم؟
ای بابا...
.......از زبان آدرین......
بالاخره فهمیدم چی بپوشم!
یه پیراهن سبز یشمی با شلوار خاکستری
عالی میشه!
پوشیدمش و چند تا دکمه هم باز گذاشتم و یه عطر تلخ هم زدم و راه افتادم سمت پارکینگ
کدوم؟
لامبورگینی مشکی یا لامبورگینی یشمی؟
لامبورگینی یشمی
چون من سبز میدوستم
راه افتادم سمت خونه نینو
وقتی که رسیدم.....
.....از زبان مرینت.....
نیم ساعت گذشت و آلیا اومد دنبالم
به مامان بابا هم گفتم میرم خونه آلیا اینا
وقتی سوار ماشین شدم آلیا گفت: چه دافی شدیااا
یه نگاه بهش انداختم دیدم یه لباس پوشیده یه ورش آستین حلقه ای داره و یورشم پاپیون
آستیناشم طور طوری
بهش گفتم: تو ام خشگل شدی
آلیا: تنکس لاوم
وقتی رسیدیم به خونه نینو شاخ دراوردیم
چقدر.....
"پایان پارت"
لباس مرینت👆🏻
لباس آلیا👆🏻
لباس آدرین👆🏻
دستام دم کرد
ولی قبول کنید طولانیه دیگه