تو دلیل من برای بودنی❤️🔥p5

از زبون دنی : یه ور دلم میگفت دوسش داشته باش یه ور دلم میگفت فقط دوستش باش.
از زبون کارا : شب که شد بازم پیش هم خوابیدیم چون کلا یه هفته تعطیل بود. نمیدونم چی شد که امشب اتاق دونفره به من و دنی رسید. وای نه! تا حالا پیش یه پسر نخوابیده بودم.
از زبون دنی : امشب اتاق دو نفره به من و کارا رسید. وای نه! تاحالا با یه دختر نخوابیده بودم.
از زبون کارا : من و دنی با استرس رفتیم سمت اتاق. صدای دایانارو شنیدم که داشت به جک میگفت: وای این دوتا چقدر بهم میان!
رفتم رو تخت سمت راست خوابیدم و دنی رو تخت سمت چپ. بعد چند دقیقه دیدم دنی خوابش نبرده. گفتم : دنی ، چرا امروز اونجوری بقلم کرده بودی؟
دنی گفت : نمیدونم، همینجوری ، چون تو همکار و دوست خوبمی.(نویسنده : آره جون عمت😑)
گفتم : اها.
بای💜