عشق یا انتقام p10
هلووووو چطورین؟ بوبخشید دیر شد کارهای مدرسه هم اضافه شده 🥲
جنگ من و جرمی🤡🩴
همه با صدا: نگار محکم تر بزنش!
از زبان ادرین
توی شرکت بودم فکر نمیکردم که مرینت با من اینجور برخورد کنه
(مرینت جونم مثل منه دوتامون هات هستیم😎)
باید روی این موضوع بیشتر فکر کنم همیجوری که داشتم تو دلم حرف میزدم دیدم گوشیم زنگ خورد برادر کلویی بود جواب دادم و گفتم
ادرین: بله
لوکا: استاد واقعا ناراحت شدم داداش زنت از لندن اومده نتونستی بیای استقبالش؟
ادرین: ببخشید لوکا سرم شلوغ بود در ضمن خوش اومدی
لوکا: ممنون ممنون ولی اینطوری خوش اومدی خشک و خالی نمیشه من شرکتم یالا بیا بریم یه جایی
ادرین: من باید برم دانشگاه یه سخنرانی دارم یکم بی حوصلم تو هم اومدی یه وقت دیگه برگردیم
لوکا:ادرین من حالتو سر جاش میارم داداشت تا جلوت اومده رومو رو زمین ننداز
ادرین: باشه پس یکم صبر کن من 5 دقیقه به بیام میام اول میریم دانشگاه بعد یه جا میگردیم
لوکا: باشه منتظرم
ادرین: خداحافظ
لوکا: بای
لوکا: ببخشید برام یه قهوه درست میکنین؟
_البته جناب
از زبان مرینت
داشتم از تو شرکت میرفتم که یهو به زنی که قهوه دستش بود برخورد کردم
مرینت: چیکار میکنی؟ سوختم
_خودت چیکار میکنی
مرینت: حداقل یه معذرت بخوا
لوکا: چیزه خوبی؟
مرینت با گریه: نیستم اون خجالت نمیکشه بهم پاکت میده این میاد قهوه میریزه روم چیکار کنم اخه😭اون پولدار شده زندگیشو راه انداخته من؟ هیچی ندارم😭لباسمو تازه خریدم کثیف شده اها اها😭
(گریه میکنه🥺)
لوکا: من الان هیچی نمیفهمم ولی معلومه چند تا اتفاق پشت سر هم افتاده تو اروم شو گریه نکن همراه من نفس عمیق بکش باشه؟ بیا نفس عمیق بگیر نفس بکش یه بار دیگه بگیر اروم یواش بده بگیر
مرینت:(نفس میکشه)
لوکا: من نمیدونم قضیه چیه ولی مسئله لباس مهم نیست چون خیلی بهت میاد قهوه جالب تر شده
مرینت با خنده: اهوم
لوکا: یعنی مشکلی نیست؟
مرینت: خوبم ممنونم
لوکا: خواهش میکنم
مرینت: می بینمت
پایان پارت 10
لذت بردین یا نه؟ 🤡
رای ها چون یه پارت از عشق یا انتقام بیشتر بود همینو گذاشتم
یه تکپارتی هم قراره بنویسم بزودی منتشرش میکنم
برای پارت بعد: 20 کامنت
بای👋🏻